سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستان کوتاه هدیه های مادر

 

داستان کوتاه هدیه های مادر

 

 

چهار برادر ، خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و دکتر،قاضی و آدمهای موفقی شدند. چند سال بعد، آنها بعد از شامی که باهم داشتند حرف زدند.

اونا درمورد هدایایی که تونستن به مادر پیرشون که دور از اونها در شهر دیگه ای زندگی می کرد ، صحبت کردن.

اولی گفت: من خونه بزرگی برای مادرم ساختم … دومی گفت: من تماشاخانه (سالن تئاتر) یکصد هزار دلاری در خانه ساختم. سومی گفت : من ماشین مرسدسی با راننده تهیه کردم که مادرم به سفر بره.

چهارمی گفت: گوش کنید، همتون می دونید که مادر چقدر خوندن کتاب مقدس را دوست داشت و میدونین که دیگه هیچ وقت نمی تونه بخونه ، چون چشماش خوب نمی بینه.

من ، راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی هست که میتونه تمام کتاب مقدس رو حفظ بخونه .

این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده سال اینو یاد گرفت. من ناچارا” تعهد کردم به مدت بیست سال و هر سال صد هزار دلار به کلیسا بپردازم.

مادر فقط باید اسم فصل ها و آیه ها رو بگه و طوطی از حفظ براش می خونه. برادرای دیگه تحت تاثیر قرار گرفتن.

پس از ایام تعطیل، مادر یادداشت تشکری فرستاد. اون نوشت: میلتون عزیز، خونه ای که برام ساختی خیلی بزرگه .

من فقط تو یک اتاق زندگی می کنم ولی مجبورم تمام خونه رو تمیز کنم.به هر حال ممنونم.

مایک عزیز،تو به من تماشاخانه ای گرونقیمت با صدای دالبی دادی.اون ،میتونه پنجاه نفرو جا بده ولی من همه دوستامو از دست دادم ، من شنوایییم رو از دست دادم و تقریبا ناشنوام .

هیچ وقت از اون استفاده نمی کنم ولی از این کارت ممنونم.

ماروین عزیز، من خیلی پیرم که به سفر برم.من تو خونه می مونم ،مغازه بقالی ام رو دارم پس هیچ وقت از مرسدس استفاده نمی کنم.

این ماشین خیلی تند تکون می خوره. اما فکرت خوب بود ممنونم

ملوین عزیز ترینم ،تو تنها پسری هستی که با فکر کوچیکت بعنوان هدیه ات منو خوشحال کردی. جوجه ، خیلی خوشمزه بود!! ممنونم




تاریخ : جمعه 92/1/30 | 3:2 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()

اکونیوز:پژوهشگر نانو زیست فناوری ضمن معرفی پاکترین و سبزترین شهرهای دنیا، ایجاد دانشگاه های دوستدار طبیعت را برای حل معضلات اساسی زیست محیطی و منابع طبیعی کشور ضروری دانست.

به گزارش خبرگزاری اقتصادی ایران (econews.ir) ، جواد ملکوتی خواه، پژوهشگر در زمینه نانو زیست فناوری به بررسی وضعیت شهرهای سبز و دوستدار طبیعت پرداخت و تلاش آنها برای کاهش میزان آلاینده‌های زیست محیطی را توصیف و تحلیل کرد.
متن این یادداشت به این شرح است:
ضرورت حرکت به سمت فناوری‌های پاک
در دهه 1990، کشورهای صنعتی برای جلوگیری از پدیده گرم شدن زمین و تغییرات آب و هوا با یکدیگر متحد شدند. آنها با همدیگر پیش نویس پیمان کیوتو را تصویب کردند. این توافق نامه با هدف اثرات تغییر آب و هوا از طریق کاهش گازهای گلخانه ای چون دی اکسید کربن، متان، نیتروژن، مونواکسید، هیدرو فلوئورکربن ها، پرفلوئورو کربنها و هگزا فلوئوراید تصویب شد.
کشورهایی که از سال 1997 به این پیمان پیوستند قانون ملزم به پایبندی به هدف این قرارداد در جهت کاهش خروج گازهای گلخانه ای خود به میزان متوسط 5 درصد کمتر از میزان خروجی گازهای گلخانه ای شان در سال 1990 شدند. در این راستا آنها می بایست در دوره 2008 تا 2012 به این هدف دست یابند. برخی روشها برای دستیابی به هدف این معاهده شامل استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر شامل انرژی خورشیدی و نیروی باد، روشهای مناسب کشاورزی و ارتقاء بازده انرژی می شود.
در سال 1999 موضوع Green University (دانشگاه سبز یا دانشگاه دوستدار طبیعت) برای اولین بار در دنیا توسط فرانسیس هاروود (Frances Harwood) مطرح شد. در سال 2001 دانشکده ای به عنوان Santa Fe با این هدف تاسیس شد که در آن دروسی نظیر انرژی خورشیدی، بهینه سازی ساختمان ها، باغبانی، کشت دیم و زنبورداری تدریس می شد.
در سال 2001 برادفورد ریس ریوتس (Bradford Race Riots) تصمیم به اجرای طرحی در دانشگاه گرفت و تا سال 2005 پروژه در حال پیشرفت بود. در همان زمان 79 میلیون یورو برای پیشرفت بیشتر پروژه هزینه شد و این دانشگاه به عنوان اولین دانشگاه سبز (دوستدار طبیعت) در جهان شناخته شد که توانستند ردپای اکولوژیکی را توسط کاهش پسماندها و استفاده از مواد بهینه کاهش دهند. این دانشگاه در سال 2006 به یک دانشگاه نسبتا تجاری نیز تبدیل شد.
در کنار فعالیت های علمی در دانشگاهها، ظهور شهرهای سبز در جهان از رشد صعودی و قابل توجهی برخوردار شد که برخی از آنها شامل موارد ذیل می شود:
برترین شهرهای سبز (دوستدار طبیعت) در جهان
مالمو و ابتکار استفاده از منابع انرژی تجدید شدنی

مالمو شهری که محل زندگی 280 هزار نفر، سومین شهر بزرگ سوئد است. این شهر مرکب از کانالها، ساحل، پارکها، بندرگاه و ساختمانها است که هنوز نما و حس قرون وسطی را نگه داشته است اما زیبایی شناختی مربوط به قرون وسطی آن را در این لیست قرار نداده است؛ بلکه این استفاده های ابتکاری شهر مالمو از منابع انرژی تجدید شدنی و هدف آن برای تبدیل شدن به یک شهر از نوع اکو زیستی (شهری که از همه لحاظ های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی شهر برتری باشد) است که آن را در این جایگاه قرار داده است.
برای دستیابی به این هدف، محله های شهر مالمو چون «وسترن هاربر»، «سیج پارک» و «آگوستن بورگ» در حال تبدیل شدن به نواحی نسبتا خودکفا هستند. منطقه وسترن هاربر که قبلا کارخانه کشتی سازی بود، اکنون منطقه شهری متراکمی است که با استفاده از انرژیهای 100 درصد تجدید پذیر به کار خود ادامه می دهد.
این انرژی‌ها شامل انرژی خورشیدی، برقابی و سوختهای زیستی به وجود آمده از زباله های آلی است. علاوه بر این ساختمان‌های آن با موادی با عمر طولانی ساخته می شوند. این ساختمانها به گونه ای طراحی می شوند که از انرژی به نحو مطلوب استفاده می شود.
خیابان های آن مناسب پیاده روی و دوچرخه سواری هستند و 40 درصد از کسانی که به سر کار خود می روند و 30 درصد کل افرادی که در حرکت هستند از دوچرخه استفاده می کنند. علاوه بر این منطقه «سیج پارک» انرژی خود را از طریق انرژی‌های سبز شامل فتوولتائیک (انرژی خورشیدی)، باد و سوخت‌های زیستی (Bio fuel) تامین می کند.
آگوستن بورگ منطقه‌ای با بام‌های سبز
آگوستن بورگ، منطقه ای که از دهه پیش حرکت به سوی سبز شدن را آغاز کرده است به خاطر بامهای سبزش شناخته شده است. باغهایی که بر روی بامها ایجاد می شود، به عنوان عایق شهری عمل می کند به این صورت که با جذب آبهای حاصل از بارندگی، از ریزش آب به سطح شهر را کاهش می دهد.



عایق‌های سبز بر روی بوم منازل مسکونی


گوستن بورگ مجهز به 12 خانه بازیافت
آگوستن بورگ اولین شهر جهان است که از قطارهای الکتریکی خیابانی بدون آلایندگی استفاده کرد. این شهر همچنین مجهز به 12 خانه بازیافت است که 70 درصد زباله های جمع آوری شده را بازیافت می کنند.
کپنهاگ دانمارک و مزرعه توریبن های آبی
یک میلیون و 700 هزار نفر ساکن شهر کپنهاگ به خاطر ترجیح دادن دوچرخه و مترو بر اتومبیل شخصی شناخته شده هستند. با این حال حمل و نقل سبز تنها بخشی از برنامه شهری دوستدار محیط زیست این شهر است. در سال 2006، کپنهاگ برنده جایزه زیست محیطی اروپا به علت آب راههای تمیز و مدیریت برنامه ریزی زیست محیطی شد.
مقامات رسمی بر روی سیستم هشدار دهنده کیفیت آب سرمایه گذاری کرده اند تا میزان آلودگی آب را زیر نظر داشته باشند؛ از این رو این شهر به خاطر تلاشهایش در بیش از 10 سال اخیر برای تمیز و ایمن نگهداشتن آبهای بندرگاه خود، مورد ستایش قرار گرفت.
در این شهر همچنین بیش از 5 هزار و 600 توربین بادی نصب شده است که 10 درصد برق دانمارک را تامین می کنند. در سال 2001 نیز کپنهاگ بزرگترین مجموعه توربین های بادی دریایی در جهان را افتتاح کرد. این پارک جدید قادر است که 32 هزار خانه در شهر را تحت پوشش خود قرار دهد که برابر با 3 درصد از کل نیاز شهر به انرژی است.



مزرعه توربین های آبی در دریا



پورتلند مدلی از زندگی سالم و پایدار
پورتلند در سواحل رودخانه «ویلامت» در شمال غربی آمریکا قرار دارد که دارای جمعیتی برابر با 500 هزار نفر است. این شهر برای چند دهه مدلی از زندگی سالم و پایدار با در هم آمیختن هوشمندانه فضاهای شهری و باز بوده است. از سال 1903 پورتلندها، شهرهایی امیدبخش برای سراسر ایالات متحده آمریکا و جهان بوده اند (در آمریکا چندین شهر با نام پورتلند وجود دارند).
برای این منظور پورتلند 30 سال پیش یک اتوبان 6 بانده را برای ایجاد یک پارک ساحلی خراب کرد و در حال حاضر پورتلند دارای فضای سبزی به مساحت حدود 372 کیلومتر مربع است. این فضای سبز شامل 119 کیلومتر مسیر برای دوچرخه سواری و دوندگی و پیاده روی است.
برنامه جاه طلبانه ونکوور برای زندگی پاک
ونکوور یک برنامه 100 ساله جاه طلبانه برای زندگی پاک و سبز دارد. این شهر هم اکنون به عنوان پیشتاز از جهت استفاده از نیروی برقابی در جهان است؛ چرا که 90 درصد انرژی خود را از این طریق تامین می کند. ونکوور برنامه ای هم برای کاهش 20 درصدی تولید گازهای گلخانه ای بر اساس ساختار پیمان کیوتو دارد. با سرمایه گذاری بر روی سیستمهای بادی، خورشیدی و موج و جزر و مدی، میزان مصرف سوختهای فسیلی را کاهش داده است.
دستگاه های پرس کننده زباله خورشیدی در اطراف شهر نصب شده اند که هر کدام به اندازه یک ظرف زباله هستند اما می توانند 5 برابر زباله نگه دارند. این کار موجب می شود که کامیونهای جمع آوری زباله کمتر در سطح شهر ظاهر شوند.
اهمیت و ضرورت ایجاد مدارس و دانشگاههای سبز در کشور
افزایش روز افزون جمعیت و به تبع آن افزایش تقاضا برای مصرف انرژی، کاهش منابع سوخت های فسیلی، افزایش آلودگی هوا ناشی از احتراق سوخت های فسیلی، تخریب لایه اوزون، تشدید پدیده گرمایش کره زمین و عوارض ناشی از آن همچون آب شدن یخچال های طبیعی، سیل، رانش زمین، سونامی، نابودی گونه های گیاهی و جانوری از جمله عواملی است که جوامع امروزی را به سمت حمایت از انرژی های پاک، پایدار و تجدید پذیر سوق می دهد.
از این رو ایجاد محیط‌های دوستدار طبیعت از جمله برنامه های اجرایی است که کشور های امریکایی و بعد از آنها کشورهای اروپایی در برنامه‌های کلان دولتی به منظور حفاظت از محیط زیست شهری قرار داده و این استراتژی را برای اولین بار در دانشگاه‌ها پایه ریزی کرده اند.
در ایران نیز تاکنون به جز فعالیت‌هایی در زمینه احداث فضای سبز عمومی آن هم برای اهداف چند منظوره، فعالیت انحصاری برای کاهش میزان انتشار کربن در هوا انجام نشده است. این در حالی است که برخی شهرهای ایران نظیر تهران به عنوان یکی از آلوده ترین شهرهای دنیا به حساب می آیند و همین امر ضرورت توجه به ایجاد محیط های دوستدار طبیعت در کشور را محرز می دارد.
برخی مدارس و دانشگاه‌ها و تشکلات دیگر در سالهای اخیر فعالیتهای پراکنده ای در این مقوله انجام داده اند اما متاسفانه نتوانسته اند نقش بسزایی در رفع مشکلات محیط زیستی و آلودگی هوا ایفا کند. مدارس و دانشگاه‌های سبز (دوستدار طبیعت) با اهدافی روشن به منظور خودکفایی در تولید انرژی، بازیافت مواد و بهره برداری از انرژی های تجدید پذیر می تواند به عنوان الگویی قابل تعمیم به سایر بخشهای جامعه نیز باشد. از قبیل سازمان های اداری دولتی و غیر دولتی، بیمارستان ها، و غیره که در نهایت تاثیر شایانی بر پاکسازی شهر خواهد داشت.
به گزارش مهر، با توجه به وجود منابع زیستی غنی در کشور و سیاستهای حمایتی دولتی از طرحهای دوستدار طبیعت با هدف کاهش آلودگی محیط زیست و بهینه سازی مصرف انرژی و با توجه به پتانسیل بالقوه کشور از لحاظ نیروی انسانی متخصص و از طرفی محدودیت منابع طبیعی زیست محیطی، ضرورت انجام تحقیقات مطالعاتی، کاربردی و توسعه ای در ارتباط با توسعه فناوریهای دوستدار طبیعت و ایجاد مدارس و دانشگاه‌ها و مجامع دوستدار طبیعت (سبز) در حل معضلات اساسی زیست محیطی و منابع طبیعی کشور همگام با چشم‌انداز 20 ساله کشور بیش از پیش احساس می شود.



تاریخ : جمعه 92/1/30 | 12:31 صبح | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()

 

 

 

برترین برج های جهان از نظر مهندسی

برج 1 Bligh Street
این برج در استرالیا واقع شده و ارتفاعی برابر 135 متر دارد. تعداد طبقات این برج 28 بوده و کاربرد اداری دارد

برترین برج های جهان از نظر مهندسی

برج پلازو لومباردیا
برترین برج اروپا 40 طبقه بوده و 161 متر ارتفاع دارد

برترین برج های جهان از نظر مهندسی

برج دوحه
این برج 238 متری در قطر واقع شده و 46 طبقه است

برترین برج های جهان از نظر مهندسی

برج البهار
این برج 29 طبقه که در ماه ژوئن 2012 تکمیل می‌شود به خاطر سایبان‌هایش که توسط رایانه کنترل می‌شوند،‌به عنوان نو‌آورانه‌ترین برج جهان معرفی شده است

برترین برج های جهان از نظر مهندسی

برج‌های Absolute
این برج‌ها در کانادا واقع شده و یکی از ارتفاع هزار و 179 و دیگری از ارتفاع 158 متر برخوردار است. برج 1 دارای 56 طبقه و برج دو دارای 50 طبقه است.



تاریخ : پنج شنبه 92/1/29 | 5:32 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()

عجیب ترین راه پله ها در طراحی ساختمان لزوماً زیباترین آنها محسوب نمی شوند.

طراحان ساختمان بر اساس نوع مواد استفاده شده در ساختمان از راه پله های مخصوص آنجا استفاده می کنند که هیچ ارتباطی با زیبایی ساختمان ندارد.
غیر عادی بودن راه پله بعضی از ساختمانها شکل ویژه ای به ساختمانها داده است.
عجیب ترین راه پله ها در طراحی ساختمان + تصاویر
عجیب ترین راه پله ها در طراحی ساختمان + تصاویر
عجیب ترین راه پله ها در طراحی ساختمان + تصاویر
عجیب ترین راه پله ها در طراحی ساختمان + تصاویر
عجیب ترین راه پله ها در طراحی ساختمان + تصاویر
عجیب ترین راه پله ها در طراحی ساختمان + تصاویر
عجیب ترین راه پله ها در طراحی ساختمان + تصاویر
عجیب ترین راه پله ها در طراحی ساختمان + تصاویر
عجیب ترین راه پله ها در طراحی ساختمان + تصاویر
عجیب ترین راه پله ها در طراحی ساختمان + تصاویر



تاریخ : دوشنبه 92/1/26 | 5:15 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()

 

 

 

نحوه حسابرسی به حساب اعمال افراد، با شیوه اى خاص رسیدگى مى شود، که یکى از راههاى آن همان دادن نامه اعمال هرکس به دست او است. (اسراء/13ـ14).*شاهدان قیامت

 

گذشته از اینکه در نامه اعمال هرکس، ریز و درشت کارهاى وى مذکور و منعکس است، گواهانى نیز از خارج و داخل وجود آدمى، در روز رستاخیز بر اعمال دنیوى او شهادت مى دهند و آیات قرآن به این شاهدان اشاره شده است.

 

گواهان خارجى عبارتند از: خدا (آل عمران/98)، پیامبر هر امت (نحل/89)، پیامبر اسلام (نساء/41)، نخبگانى از امت اسلامى (بقره/143)، فرشتگان الهى (ق/18)، و زمین (زلزله/4ـ5).

 

گواهان داخلى نیز عبارتند از: اعضا و جوارح انسان (نور /24، فصلت/20ـ21)، وتجسم خود اعمال (توبه/34ـ35).

 

*ترازوهای متفاوت

 

براى رسیدگى به حساب اعمال انسانها، افزون بر آنچه گفتیم، میزانهاى عدل برپا مى شود و هرکس دقیقاً به آنچه که استحقاق دارد مى رسد، چنانکه مى فرماید: (وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ القِسْطَ لِیومِ القِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفسٌ شَیئاً وَ إِنْ کانَ مِثقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل أَتَینا بِها و کَفى بِنا حاسِبینَ)(انبیاء/47): روز قیامت ترازوهاى عدل را برپا مى داریم و به هیچ وجه به کسى ستم نمى شود. اگر عمل حتى به وزن خردلى نیز باشد، آن را به حساب مى آوریم، و حساب رسى ما کفایت مى کند.

 

*عبور از پل صراط

 

از روایات اسلامى استفاده مى شود که در روز رستاخیز گذرگاهى عمومى وجود دارد که همگان باید از آن عبور کنند.به این گذرگاه، در لسان روایات، صراط گفته شده است، که مفسران آیه 71ـ72 سوره مریم( (وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاّوارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضیّاً * ثُمَّ نُنَجّی الَّذینَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظّالِمینَ فِیها جِثیّاً) (مریم/71ـ72): هیچیک از شماها نیست مگر اینکه وارد آن (دوزخ) مى شود، واین مطلب حکم قطعى خداوند است. سپس پرهیزگاران را نجات مى دهیم، وستمگران را که به زانو در آن درافتاده اند، رها مى کنیم..) را نیز ناظر بر آن دانسته اند.

 

*حجاب دوزخ و بهشت

 

میان بهشتیان و دوزخیان حائلى وجود دارد که قرآن از آن به «حجاب» تعبیر مى کند.نیز در روز رستاخیز انسانهاى والایى بر نقطه اى مرتفع قرار دارند، که بهشتیان و دوزخیان را از سیماى هر یک مى شناسند، چنانکه مى فرماید: (وَ بَیْنَهما حِجابٌ وَ عَلى الأَعرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ)(اعراف/46): میان آن دو حجاب وحائلى است و در نقاط بلند عرصه محشر مردانى قرار دارند که هر شخصى را از سیمایش مى شناسند. این انسانهاى والا، به حکم روایات ما، پیامبران و اوصیاى شریف آنان مى باشند.

 

*پرچم پیامبر

 

زمانى که حسابرسى به پایان رسیده و سرنوشت افراد روشن مى شود، آفریدگار جهان پرچمى را که به آن «لواء الحمد»مى گویند به دست پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) مى دهد، و آن حضرت پیشاپیش بهشتیان به سوى بهشت حرکت مى کند.( بحار الأنوار، ج8، باب 18، احادیث 1تا12)

 

*حوض کوثر

 

در روایات متعدد، از وجود حوض بزرگى در صحراى محشر خبر داده شده که به «حوض کوثر» معروف است; پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)قبل از همگان کنار حوض مزبور مى آید، و رستگاران امّت، به وسیله پیامبر و اهل بیت مکرّم ـ سلام اللّه علیهم اجمعین ـ از آن آب مى نوشند

خدایا به فریادمان برس

.




تاریخ : دوشنبه 92/1/26 | 3:28 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()

اینک لحظه‌ وداع با علی (ع) ! چه دشوار است. اکنون علی باید در دنیا بماند. سی سال دیگر! فرستاد ” ام رافع ” بیاید ، وی خدمتکار پیغمبر(ص) بود. از او خواست که - ای کنیز خدا، بر من آب بریز تا خود را شست ‌وشو دهم. با دقت و آرامش شگفتی، غسل کرد و سپس جامه‌ های نویی را که پس از مرگ پدر کنار افکنده بود و سیاه پوشیده بود، پوشید، گویی از عزای پدر بیرون آمده است و اکنون به دیدار او می‌رود.

به ام رافع گفت:
ـ بستر مرا در وسط اتاق بگستران.
آرام و سبکبار بر بستر خفت، رو به قبله کرد، در انتظار ماند.
لحظه ‌ای گذشت و لحظاتی …
ناگهان از خانه شیون برخاست.
پلک‌هایش را فروبست و چشم‌هایش را به روی محبوبش ـ که در انتظار او بود‌ ـ گشود.
شمعی از آتش و رنج ، در خانه‌ علی خاموش شد و علی تنها ماند . با کودکانش.
از علی خواسته بود تا او را شب دفن کند ، گورش را کسی نشناسد و … و علی چنین کرد.
اما کسی نمی ‌داند که چگونه؟ و هنوز نمی ‌داند کجا؟
در خانه‌اش؟ یا در بقیع ؟ معلوم نیست.
و کجای بقیع ؟ معلوم نیست.
آنچه معلوم است،‌ رنج علی است، امشب، بر گور فاطمه .
مدینه در دهان شب فرو رفته است، مسلمانان همه خفته ‌اند. سکوت مرموز شب گوش به گفت‌وگوی آرام علی دارد.
و علی که سخت تنها مانده است، هم در شهر و هم در خانه ، بی ‌پیغمبر، بی ‌فاطمه. همچون کوهی از درد، بر سر خاک فاطمه نشسته است.
ساعت ‌ها است.شب ـ خاموش و غمگین ـ زمزمه درد او را گوش می ‌دهد، بقیع آرام و خوشبخت و مدینه بی‌وفا و بدبخت، سکوت کرده ‌اند، قبر‌های بیدار و خانه‌ های خفته می‌شنوند.
نسیم نیمه شب کلماتی را که به سختی از جان علی برمی‌آید، از سر گور فاطمه به خانه‌ خاموش پیغمبر می‌برد.

ـ بر تو، از من و از دخترت ـ که در جوارت فرود آمد و به شتاب به تو پیوست، سلام ای رسول خدا.

ـ از سرگذشت عزیز تو ـ ای رسول خدا ـ شکیبایی من کاست و چالاکی من به ضعف گرایید . اما، در پی سهمگینی فراق تو و سختی مصیبت تو، مرا اکنون جای شکیب هست.

من تو را در شکافته گورت خواباندم و در میانه‌ حلقوم و سینه من جان دادی، “انا لله و انا الیه راجعون”.
ودیعه را بازگرداندند و گروگان را بگرفتند، اما اندوه من ابدی است و اما شبم بی‌خواب، تا آنگاه که خدا خانه‌ای را که تو در آن نشیمن داری، برایم برگزیند.
هم‌اکنون دخترت تو را خبر خواهد کرد که قوم تو بر ستمکاری در حق او همداستان شدند. به اصرار از او همه چیز را بپرس و سرگذشت را از او خبر گیر.
اینها همه شد، با این که از عهد تو دیری نگذشته است و یاد تو از خاطر نرفته است.
بر هر دوی شما سلام. سلام وداع کننده‌ای که نه خشمگین است، نه ملول.
لحظه‌ای سکوت نمود، خستگی یک عمر رنج را ناگهان در جانش احساس کرد. گویی با هر یک از این کلمات، که از عمق جانش کنده می‌شد ـ قطعه‌ای از هستی‌اش را از دست داده است.
درمانده و بیچاره بر جا مانده؛ نمی‌دانست چه کند؛ بماند؟ بازگردد؟ چگونه فاطمه را، این‌جا، تنها بگذارد، چگونه تنها به خانه برگردد؟ شهر، گویی دیوی است که در ظلمت زشت شب کمین کرده است. با هزاران توطئه و خیانت و بی‌شرمی انتظار او را می‌کشد.
و چگونه بماند؟ کودکان؟ مردم؟ حقیقت؟ مسئولیت‌هایی که تنها چشم به راه اویند و رسالت سنگینی که بر آن پیمان بسته است؟
درد چندان سهمگین است که روح توانای او را بیچاره کرده است. نمی‌تواند تصمیم بگیرد، تردید جانش را آزار می‌دهد، برود؟ بماند؟
احساس می‌کند که از هر دو کار عاجز است، نمی‌داند که چه خواهد کرد؟
به فاطمه توضیح می‌دهد: “اگر از پیش تو بروم، نه از آن رو است که از ماندن نزد تو ملول گشته‌ام، و اگر همین جا ماندم، نه از آن رو است که به وعده‌ای که خدا به مردم صبور داده است بدگمان شده‌ام”.
آنگاه برخاست، ایستاد، به خانه‌ پیغمبر رو کرد، با حالتی که در احساس نمی‌گنجید، گویی می‌خواست به او بگوید که این “ودیعه‌ی عزیز”ی را که به من سپرده‌ای، اکنون به سوی تو بازمی‌گردانم، سخنش را بشنو. از او بخواه، به اصرار بخواه تا برایت همه چیز را بگوید، تا آن‌چه را پس از تو دید یکایک برایت برشمارد.
فاطمه این‌چنین زیست و این‌چنین مرد و پس از مرگش زندگی دیگری را در تاریخ آغاز کرد. در چهره همه‌ ستمدیدگان ـ که بعدها در تاریخ اسلام بسیار شدند ـ هاله‌ای از فاطمه پیدا بود. غصب شدگان، پایمال شدگان و همه‌ قربانیان زور و فریب نام فاطمه را شعار خویش داشتند. یاد فاطمه، با عشق‌ها و عاطفه‌ها و ایمان‌های شگفت زنان و مردانی که در طول تاریخ اسلام برای آزادی و عدالت می‌جنگیدند، در توالی قرون، پرورش می‌یافت و در زیر تازیانه‌های بی‌رحم و خونین خلافت‌های جور و حکومت‌های بیداد و غصب، رشد می‌یافت و همه‌ دل‌های مجروح را لبریز می‌ساخت.
این است که همه جا در تاریخ ملت‌های مسلمان و توده‌های محروم در امت اسلامی، فاطمه منبع الهام آزادی و حق‌خواهی و عدالت‌طلبی و مبارزه با ستم و قساوت و تبعیض بوده است.
از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است. فاطمه، یک ” زن ” بود، آن‌ چنان که اسلام می‌خواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کوره‌های سختی و فقر و مبارزه و آموزش‌های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.

وی در همه‌ ابعاد گوناگون زن بودن نمونه شده بود.
مظهر یک دختر، در برابر پدرش.
مظهر یک همسر در برابر شویش.
مظهر یک مادر در برابر فرزندانش.
مظهر یک ” زن مبارز و مسئول ” در برابر زمانش و سرنوشت جامعه‌ اش.

وی خود یک “ امام ” است، یعنی یک نمونه مثالی، یک تیپ ایده‌آل برای زن، یک “ اسوه ” ، یک شاهد برای هر زنی که می‌خواهد ” شدن خویش ” را خود انتخاب کند.
او با طفولیت شگفتش، با مبارزه‌ مدامش در دو جبهه خارجی و داخلی، در خانه‌ پدرش، خانه‌ی همسرش، در جامعه‌اش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، “چگونه بودن” را به زن پاسخ می‌داد.

نمی‌دانم چه بگویم؟ بسیار گفتم و بسیار ناگفته ماند.

در میان همه جلوه‌های خیره کننده‌ روح بزرگ فاطمه، آنچه بیشتر از همه برای من شگفت‌انگیز است این است که فاطمه همسفر و همگام و هم‌ پرواز روح عظیم علی است.
او در کنار علی تنها یک همسر نبود، که علی پس از او همسرانی دیگر نیز داشت. علی در او به دیده یک دوست، یک آشنای دردها و آرمان‌های بزرگش می ‌نگریست و انیس خلوت بیکرانه و اسرارآمیزش و همدم تنهایی‌هایش.
این است که علی هم او را به گونه‌ دیگری می‌نگرد و هم فرزندان او را.
پس از فاطمه، علی همسرانی می‌گیرد و از آنان فرزندانی می‌یابد. اما از همان آغاز، فرزندان خویش را که از فاطمه بودند با فرزندان دیگرش جدا می‌کند. اینان را “بنی‌علی” می‌خواند و آنان را “بنی‌فاطمه”.
شگفتا، در برابر پدر، آن هم علی، نسبت فرزند به مادر و پیغمبر نیز دیدیم که او را به گونه‌ی دیگر می‌بیند. از همه‌ی دخترانش تنها به او سخت می‌گیرد، از همه‌ تنها به او تکیه می‌کند. او را ـ در خردسالی ـ مخاطب دعوت بزرگ خویش می‌گیرد.

نمی‌دانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟

خواستم از ” بوسوئه ” تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لویی، از ” مریم ” سخن می‌گفت . گفت : هزار و هفتصد سال است که همه‌ سخنوران عالم درباره مریم داد سخن داده‌اند.
هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت‌ها در شرق و غرب، ارزش‌های مریم را بیان کرده‌اند.
هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان در ستایش مریم همه‌ ذوق و قدرت خلاقه ‌شان را به کار گرفته ‌اند.
هزار و هفتصد سال است که همه‌ هنرمندان، چهره‌نگاران، پیکرسازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی ‌های اعجاز‌گر کرده‌ اند.
اما مجموعه‌ گفته‌ها و اندیشه ‌ها و کوششها و هنرمندی‌‌های همه در طول این قرن‌های بسیار، به اندازه‌ این کلمه نتوانسته ‌اند عظمت‌های مریم را بازگویند که: “مریم (س)، مادر عیسی (ع) است “.

و من خواستم با چنین شیوه ‌ای از فاطمه بگویم. باز درماندم

خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه‌‌ی بزرگ است.
دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه مادر حسین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است.


دکتر علی شریعتی
برگرفته از کتاب فاطمه فاطمه است




تاریخ : شنبه 92/1/24 | 5:23 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()

گفتم : چقدر احساس تنهایی می کنم …
گفتی : من که نزدیکم ! (بقره آیه 186)
::
::
خدایا …
بفهمان که بی تو چه میشوم ولی نشانم نده !
خدایا …
هم بفهمان و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد …
::
::خدا?ا منو ببخش اگر هم?شه به فکر رضا? همه ? ه?چ ها هستم ول? به فکر رضا? تو که همه هست? ، ن?ستم …
::
::
میشنود صدایی به کوچکی صدای تو را ، “خدایی” که به بزرگی جهان هستی است …
::
::
خدایا ….
دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت !
نزدیـــک!
بی خطــــر!
بخشــــنده!
بی منّــــــــت!
::
::
کـسانی را می شناسم که با صدای بلند دعا می خوانند ولی دستشان به ستاره ای نمی رسد !
اما کسانی هستند که بی دعا با خدا دست می دهند …
::
::
جاده های زندگی را خدا هموار می کند ؛ کار ما تنها برداشتن سنگ ریزه هاست …
::
::

خداوندا
نادانی دیروز ، شادی امروزم را گرفت !
نادانی امروزم را بگیِر تا شادی فردایم را از دست ندهم …
::
::
چه بسا خداوند هر گره ای که در کار ما می اندازد همچو گره های قالی باشد که نهایتا قصد دارد با آنها نقشی زیبا را بیافریند …
::
::
خدایا ! ببخشای مرا …
آنقدر که حسرت نداشته هایم را خوردم ، شاکر داشته هایم نبودم …
::
::
من خدایی دارم ، که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها
مهربان ، خوب ، قشنگ
چهره اش نورانیست
گاهگاهی سخنی می گوید ، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد ، او مرا می خواند ، او مرا می خواهد …
::
::
من همان خاک خوشبخت
من همان نور هستم
پس چرا گاهی اوقات
این همه از خدا دور هستم ؟
::
::
بدترین احساس زمانی است که خودت هم می فهمی که از خدا دور شده ای …
::
::
همه چیز پر از خداست ؛ درخواست کن ، باور کن و دریافت کن …
::
::
پس از آفرینش آدم خدا گفت به او: نازنینم آدم….
با تو رازی دارم!..
اندکی پیشترآی ..
آدم آرام و نجیب ، آمد پیش
… زیر چشمی به خدا می نگریست !..
محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .
نازنینم آدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !
یاد من باش … که بس تنهایم !!.
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ….
من به اندازه ی گلهای بهشت …..نه …
به اندازه عرش ..نه ….نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!
آدم ،.. کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت !…
راهی ظلمت پر شور زمین ..
زیر لبهای خدا باز شنید ،…
نازنینم آدم !… نه به اندازه ی تنهایی من …
نه به اندازه ی عرش… نه به اندازه ی گلهای بهشت !…
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !! نازنینم آدم….نبری از یادم….
::
::
همه را صدا زدم جز خدا …
هیچکس جوابم را نداد جز خدا …
::
::
خدایا
می دانم خالی از تقصیر نیستم اما می خواهم از اینکه مرا در هر حال دوست داری سپاسگذاری کنم !
::
::
یوسف مى دانست تمام درها بسته هستند اما به خاطر خدا و به امید او حتی به سوی درهای بسته دوید و تمام درهای بسته برایش باز شد …
“اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند ، به طرف درهای بسته بدو چون خدای تو و یوسف یکیست”
::
::
هر دری بسته شود ، جز در پرفیض خدا
این در خانه عشق است که باز است هنوز …

 

 




تاریخ : شنبه 92/1/24 | 2:40 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()

قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه علیها: نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبیائِهِ.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 16، ص 211.)

ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم ، ما برگزیدگان پاک و مقدّس پروردگار مى باشیم ، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم .

 

 

 

2 قالَتْ علیها السلام : وَ هُوَ الا مامُ الرَبّانى ، وَ الْهَیْکَلُ النُّورانى ، قُطْبُ الا قْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الا مامَةِ.(ریاحین الشّریعة : ج 1، ص 93.)

 

در تعریف امام علىّ علیه السلام فرمود : او پیشوائى الهى و ربّانى است ، تجسّم نور و روشنائى است ، مرکز توجّه تمامى موجودات و عارفان است ، فرزندى پاک از خانواده پاکان مى باشد، گوینده‌اى حقّگو و هدایتگر است ، او مرکز و محور امامت و رهبریّت است.

 

 

 

3 قالَتْ علیها السلام : ابَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، یُقْیمانِ اءَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ نْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما.(بحارالا نوار: ج 23، ص 259، ح 8.)

 

حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و علىّ علیه السلام ، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى کنند آن ها را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات مى دهند؛ و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.

 

 

 

4 قالَتْ علیها السلام : مَنْ اصْعَدَ إ لىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.(بحار: ج 67، ص 249، ح 25)

 

هر کس عبادات و کارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و برکات خود را براى او تقدیر مى نماید.

 

 

 

5 قالَتْ علیها السلام : إنَّ السَّعیدَ کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَنْ احَبَّ عَلیّا فى حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 2، ص 449 )

 

همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادت ها و رستگارى ها در دوستى علىّ علیه السلام در زمان حیات و پس از رحلتش خواهدبود.

 

 

 

6 قالَتْ علیها السلام : إلهى وَ سَیِّدى ، اءسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فى مُفارِقَتى اَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتى ، وَشیعَةِ ذُرّیتَى .(کوکب الدّرىّ: ج 1، ص 254.)

 

خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى که آنها را برگزیده‌اى ، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان ، از تو مى خواهم گناه خطاکاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى .

 

 

 

7 قالَتْ علیها السلام : شیعَتُنا مِنْ خِیارِ اءهْلِ الْجَنَّةِ وَکُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالى اَوْلیائِنا وَ مُعادى اعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا.(بحارالا نوار: ج 68، ص 155، س 20، ضمن ح 11.)

 

شیعیان و پیروان ما، و همچنین دوستداران اولیاء ما و آنان که دشمن دشمنان ما باشند، نیز آنهایى که با قلب و زبان تسلیم ما هستند بهترین افراد بهشتیان خواهند بود.

 

 

 

8 قالَتْ علیها السلام : وَاللّهِ یَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا إ نّى اکْرَهُ انْ یُصیبَ الْبَلاءُ مَنْ لاذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ انّى سَاءُقْسِمُ عَلَى اللّهِ ثُمَّ اجِدُهُ سَریعَ الاْ جابَةِ. 1

 

حضرت به عمر بن خطّاب فرمود: سوگند به خداوند، اگر نمى ترسیدم که عذاب الهى بر بى گناهى ، نازل گردد؛ متوجّه مى شدى که خدا را قسم مى دادم و نفرین مى کردم . و مى دیدى چگونه دعایم سریع مستجاب مى گردید.

 

 

 

9 قالَتْ علیها السلام : وَاللّهِ، لاکَلَّمْتُکَ ابَدا، وَاللّهِ لاَ دْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْکَ فى کُلِّ صَلوةٍ. 2

 

پس از ماجراى هجوم به خانه حضرت ، خطاب به ابوبکر کرد و فرمود: به خدا سوگند، دیگر با تو سخن نخواهم گفت ، سوگند به خدا، در هر نمازى تو را نفرین خواهم کرد.

 

 

 

10 قالَتْ علیها السلام : إنّى اُشْهِدُاللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ، انَّکُما اَسْخَطْتُمانى ، وَ ما رَضیتُمانى ، وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لا شْکُوَنَّکُما إلَیْهِ. 3

 

هنگامى که ابوبکر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود: خدا و ملائکه را گواه مى گیرم که شما مرا خشمناک کرده و آزرده‌اید، و مرا راضى نکردید، و چنانچه رسول خدا را ملاقات کنم شکایت شما دو نفر را خواهم کرد.

 

11 قالَتْ علیها السلام : لاتُصَلّى عَلَیَّ اُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَاللّهِ وَ عَهْدَ ابى رَسُولِ اللّهِ فى امیرالْمُؤ منینَ عَلیّ، وَ ظَلَمُوا لى حَقىّ، وَاءخَذُوا إ رْثى ، وَخَرقُوا صَحیفَتى اللّتى کَتَبها لى ابى بِمُلْکِ فَدَک .4

 

افرادى که عهد خدا و پیامبر خدا را درباره امیرالمؤمنین علىّ علیه السلام شکستند، و در حقّ من ظلم کرده و ارثیّه‌ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدک پاره کردند، نباید بر جنازه من نماز بگذارند.

 

 

 

12 قالَتْ علیها السلام : إلَیْکُمْ عَنّى ، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِکُمْ، وَالاَْمْرُ بعد تقْصیرکُمْ، هَلْ تَرَکَ ابى یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِ حَدٍ عُذْوٌ. 5

 

خطاب به مهاجرین و انصار کرد و فرمود: از من دور شوید و مرا به حال خود رها کنید، با آن همه بى تفاوتى و سهل انگارى هایتان ، عذرى براى شما باقى نمانده است . آیا پدرم در روز غدیر خم براى کسى جاى عذرى باقى گذاشت ؟

 

 

 

13 قالَتْ علیها السلام : جَعَلَ اللّهُ الاْیمانَ تَطْهیرا لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیها لَکُمْ مِنَ الْکِبْرِ، وَالزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِى الرِّزقِ، وَالصِّیامَ تَثْبیتا لِلاْ خْلاصِ، وَالْحَّجَ تَشْییدا لِلدّینِ 6

 

خداوند سبحان ، ایمان و اعتقاد را براى طهارت از شرک و نجات از گمراهى ها و شقاوت ها قرار داد. و نماز را براى خضوع و فروتنى و پاکى از هر نوع تکّبر، مقرّر نمود. و زکات (و خمس ) را براى تزکیه نفس و توسعه روزى تعیین نمود. و روزه را براى استقامت و اخلاص در اراده ، لازم دانست . و حجّ را براى استحکام اءساس شریعت و بناء دین اسلام واجب نمود.

 

 

 

14 قالَتْ علیها السلام : یا ابَاالْحَسَنِ، إنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَهِدَ إلَىَّ وَ حَدَّثَنى أنّى اَوَّلُ اهْلِهِ لُحُوقا بِهِ وَلا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لاِ مْرِاللّهِ تَعالى وَارْضَ بِقَض ائِهِ. 7

 

اى ابا الحسن! همسرم ، همانا رسول خدا با من عهد بست واظهار نمود: من اوّل کسى هستم از اهل بیتش که به او ملحق مى شوم و چاره‌اى از آن نیست ، پس تو صبر نما و به قضا و مقدّرات الهى خوشنود باش .

 

 

 

15 قالَتْ علیها السلام : مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ اَوْ عَلَیَّ ثَلاثَةَ اءیّامٍ اءوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ، قُلْتُ لَها: فى حَیاتِهِ وَ حَیاتِکِ؟

 

قالَتْ: نعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنا. 8

 

هر که بر پدرم رسول خدا و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند، چه در زمان حیات و یا پس از مرگ ما باشد.

 

 

 

16 قالَتْ علیها السلام : ما صَنَعَ ابُوالْحَسَنِ إلاّ ما کانَ یَنْبَغى لَهُ، وَلَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسیبُهُمْ وَ طالِبُهُمْ. 9

 

آنچه را امام علىّ علیه السلام نسبت به دفن رسول خدا و جریان بیعت انجام داد، وظیفه الهى او بوده است ، و آنچه را دیگران انجام دادند خداوند آنها را محاسبه و مجازات مى نماید.

 

 

 

17 قالَتْ علیه السلام : خَیْرٌ لِلِنّساءِ انْ لایَرَیْنَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ. 10

 

بهترین چیز براى حفظ شخصیت زن آن است که مردى را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.

 

 

 

18 قالَتْ علیها السلام : اوُصیکَ یا ابَاالْحَسنِ انْ لاتَنْسانى ، وَ تَزُورَنى بَعْدَ مَماتى .11

 

ضمن وصیّتى به همسرش اظهار داشت : مرا پس از مرگم فراموش نکنى . و به زیارت و دیدار من بر سر قبرم بیایى .

 

 

 

19 قالَتْ علیها السلام : إنّى قَدِ اسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إنّهُ یُطْرَحُ عَلىَ الْمَرْئَةِ الثَّوبَ فَیَصِفُها لِمَنْ رَاءى ، فَلا تَحْمِلینى عَلى سَریرٍ ظاهِرٍ، اُسْتُرینى، سَتَرَکِ اللّهُ مِنَ النّارِ. 12

 

در آخرین روزهاى عمر پر برکتش ضمن وصیّتى به اسماء فرمود: من بسیار زشت و زننده مى‌دانم که جنازه زنان را پس از مرگ با انداختن پارچه‌اى روى بدنش تشییع مى‌کنند. و افرادى اندام و حجم بدن او را مشاهده کرده و براى دیگران تعریف مى نمایند. مرا بر تخت که اطرافش پوشیده نیست و مانع مشاهده دیگران نباشد قرار مده بلکه مرا با پوشش کامل تشییع کن ، خداوند تو را از آتش جهنّم مستور و محفوظ نماید.

 

 

 

20 قالَتْ علیها السلام : .... إنْ لَمْ یَکُنْ یَرانى فَإنّى اراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح . 13

 

مرد نابینائى وارد منزل شد و حضرت زهراء علیها السلام پنهان گشت ، وقتى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله علّت آن را جویا شد؟ در پاسخ پدر اظهار داشت : اگر آن نابینا مرا نمى بیند، من او را مى بینم ، دیگر آن که مرد، حسّاس است و بوى زن را استشمام مى کند.

 

21 قالَتْ علیها السلام : أصْبَحْتُ وَ اللّهِ! عاتِقَةً لِدُنْیاکُمْ، قالِیَةً لِرِجالِکُمْ. 14

 

بعد از جریان غصب فدک و احتجاج حضرت ، بعضى از زنان مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وى را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد کردم و هیچ علاقه اى به آن ندارم ، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.

 

 

 

22 قالَتْ علیها السلام : إنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِما اءمَرْناکَ وَ تَنْتَهى عَمّا زَجَرْناکَ عَنْهُ، قَانْتَ مِنْ شیعَتِنا، وَ إلاّ فَلا. 15

 

اگر آنچه را که ما اهل بیت دستور داده ایم عمل کنى و از آنچه نهى کرده ایم خوددارى نمائى ، تو از شیعیان ما هستى وگرنه ، خیر.

 

 

 

23 قالَتْ علیها السلام : حُبِّبَ إ لَیَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَةُ کِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فى وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْنْفاقُ فى سَبیلِ اللّهِ.

 

سه چیز از دنیا براى من دوست داشتنى است : تلاوت قرآن ، نگاه به صورت رسول خدا، انفاق و کمک به نیازمندان در راه خدا.

 

 

 

24 قالَتْ علیها السلام : اُوصیکَ اَوّلاً انْ تَتَزَوَّجَ بَعْدى بِإبْنَةِ اُخْتى اءمامَةَ، فَإ نَّها تَکُونُ لِوُلْدى مِثْلى ، فَإنَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ.16

 

در آخرین لحظات عمرش به همسر خود چنین سفارش نمود: پس از من با دختر خواهرم اءمامه ازدواج نما، چون که او نسبت به فرزندانم مانند خودم دلسوز و متدیّن است . همانا مردان در هر حال ، نیازمند به زن مى باشند.

 

 

 

25 قالَتْ علیها السلام : الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّةَ. 17

 

همیشه در خدمت مادر و پاى بند او باش ، چون بهشت زیر پاى مادران است ؛ و نتیجه آن نعمت هاى بهشتى خواهد بود.

 

 

 

26 قالَتْ علیها السلام : ما یَصَنَعُ الصّائِمُ بِصِیامِهِ إذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ. 18

 

روزه دارى که زبان و گوش و چشم و دیگر اعضاء و جوارح خود را کنترل ننماید هیچ سودى از روزه خود نمى برد.

 

 

 

27 قالَتْ علیها السلام : اَلْبُشْرى فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّةَ، وَ بُشْرى فى وَجْهِ الْمُعانِدِ یَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ. 19

 

تبسّم و شادمانى در برابر مؤ من موجب دخول در بهشت خواهد گشت، و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان سبب ایمنى ازعذاب خواهد بود.

 

 

 

28 قالَتْ علیها السلام : لایَلُومَنَّ امْرُءٌ إلاّ نَفْسَهُ، یَبیتُ وَ فى یَدِهِ ریحُ غَمَرٍ. 20

 

کسى که بعد از خوردن غذا، دست هاى خود را نشوید دستهایش آلوده باشد، چنانچه ناراحتى برایش بوجود آید کسى جز خودش را سرزنش نکند.

 

 

 

29 قالَتْ علیها السلام : اصْعَدْ عَلَى السَّطْحِ، فَإ نْ رَأیْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلّى لِلْغُرُوبِ فَأ عْلِمْنى حَتّى أدْعُو. 21

 

روز جمعه نزدیک غروب آفتاب به غلام خود مى فرمود: بالاى پشت بام برو، هر موقع نصف خورشید غروب کرد مرا خبر کن تا براى خود و دیگران دعا کنم .

 

30 قالَتْ علیها السلام : إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا وَلایُبالى . 22

 

همانا خداوند متعال تمامى گناهان بندگانش را مى آمرزد و از کسى باکى نخواهد داشت .

 

31 قالَتْ علیها السلام : الْجارُ ثُمَّ الدّارُ. 23

 

اوّل باید در فکر مشکلات و آسایش همسایه و نزدیکان و سپس در فکر خویشتن بود.

 

 

 

32 قالَتْ علیها السلام : الرَّجُلُ اُحَقُّ بِصَدْرِ دابَّتِهِ، وَ صَدْرِ فِراشِهِ، وَالصَّلاةِ فى مَنْزِلِهِ إلا الاْمامَ یَجْتَمِعُ النّاسُ عَلَیْهِ. 24

 

هر شخصى نسبت به مرکب سوارى ، و فرش منزل خود و برگزارى نماز در آن از دیگرى در اولویّت است مگر آن که دیگرى امام جماعت باشد و بخواهد نماز جماعت را اقامه نماید، نباشد.

 

 

 

33 قالَتْ علیها السلام : یا ابَة ، ذَکَرْتُ الْمَحْشَرَ وَ وُقُوفَ النّاسِ عُراةً یَوْمَ الْقیامَةِ، واسَوْاء تاهُ یَوْمَئِذٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. 25

 

اى پدر، من به یاد روز قیامت افتادم که مردم چگونه در پیشگاه خداوند با حالت برهنه خواهند ایستاد و فریاد رسى ندارد، جز اعمال و علاقه نسبت به اهل بیت علیهم السلام .

 

 

 

34 قالَتْ علیها السلام : إذا حُشِرْتُ یَوْمَ الْقِیامَةِ، اشْفَعُ عُصاةَ اءُمَّةِ النَّبىَّ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ. 26

 

هنگامى که در روز قیامت برانگیخته و محشور شوم ، خطاکاران امّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ، را شفاعت مى نمایم .

 

 

 

35 قالَتْ علیها السلام : فَاکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرآنِ، وَالدُّعاءِ، فَإنَّها ساعَةٌ یَحْتاجُ الْمَیِّتُ فیها إلى اُنْسِ الاْحْیاءِ.27

 

ضمن وصیّتى به امام علىّ علیه السلام اظهار نمود: پس از آن که مرا دفن کردى ، برایم قرآن را بسیار تلاوت نما، و برایم دعا کن ، چون که میّت در چنان موقعیّتى بیش از هر چیز نیازمند به اُنس با زندگان مى باشد.

 

 

 

36 قالَتْ علیها السلام : یا ابَا الحَسَن ، إنّى لا سْتَحى مِنْ إلهى انْ اکَلِّفَ نَفْسَکَ مالاتَقْدِرُ عَلَیْهِ. 28

 

خطاب به همسرش امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام کرد: من از خداى خود شرم دارم که از تو چیزى را در خواست نمایم و تو توان تهیه آن را نداشته باشى .

 

 

 

37 قالَتْ علیها السلام : خابَتْ اُمَّةٌ قَتَلَتْ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّها.(مدینة المعاجز: ج 3، ص 430.)

 

رستگار و سعادتمند نخواهند شد آن گروهى که فرزند پیامبر خود را به قتل رسانند.

 

 

 

38 قالَتْ علیها السلام : ... وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیها عَنِ الرِّجْسِ، وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجابا عَنِ اللَّعْنَةِ، وَ تَرْکَ السِّرْقَةِ ایجابا لِلْعِّفَةِ.(ریاحین الشّریعة : ج 1، ص 312، فاطمة الزهراء علیها السلام : ص 360، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه .)

 

خداوند متعال منع و نهى از شرابخوارى را جهت پاکى جامعه از زشتى‌ها و جنایت ها؛ و دورى از تهمت ها و نسبت هاى ناروا را مانع از غضب و نفرین قرار داد؛ و دزدى نکردن ، موجب پاکى جامعه و پاکدامنى افراد مى گردد.

 

 

 

39 قالَتْ علیها السلام : حرم [الله] الشِّرْکَ إخْلاصا لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إ لاّ وَ اءنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ اءطیعُوا اللّه فیما اءمَرَکُمْ بِهِ، وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إ نَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءِ.(ریاحین الشّریعة : ج 1، ص 312، فاطمة الزهراء علیها السلام : ص 360، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه .)

 

و خداوند سبحان شرک را (در امور مختلف ) حرام گرداند تا آن که همگان تن به ربوبیّت او در دهند و به سعادت نائل آیند؛ پس آن طورى که شایسته است باید تقواى الهى داشته باشید و کارى کنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید.

 

بنابر این باید اطاعت و پیروى کنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهى کرده است ، زیرا که تنها علماء و دانشمندان (اهل معرفت ) از خداى سبحان خوف و وحشت خواهند داشت .

 

 

 

40 قالَتْ علیها السلام : امّا وَاللّهِ، لَوْتَرَکُوا الْحَقَّ عَلى اهْلِهِ وَاتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبیّه ، لَمّا اخْتَلَفَ فِى اللّهِ اثْنانِ، وَلَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ، وَخَلْفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتّى یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِالسَّلام .(الا مامة والتبصرة : ص 1، بحارالا نوار: ج 36، ص 352، ح 224.)

 

به خدا سوگند، اگر حقّ یعنى خلافت و امامت را به اهلش سپرده بودند؛ و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروى ومتابعت کرده بودند حتّى دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا و دین اختلاف نمى کردند.

 

و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یکى پس از دیگرى منتقل مى گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد عجّل اللّه فرجه الشّریف ، و صلوات اللّه علیهم اجمعین مى گردید که او نهمین فرزند از حسین علیه السلام مى باشد.

 

 

 




تاریخ : جمعه 92/1/23 | 12:36 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()

بعضی ها اینجوری هستند،بعضی ها اون جوری

 

fu2836 بعضی ها اینجوری هستند،بعضی ها اون جوری

 

 

بعضی ها اینجوری هستند،بعضی ها اون جوری ، شما چه جوری هستید !؟

بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه،
بعضیها شعرشان کهنه است، فکرشان نو،
بعضیها شعرشان نو است، فکرشان کهنه،
بعضیها یک عمر زندگی میکنند برای رسیدن به زندگی،
بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشند.
بعضیها حمال کتابند،
بعضیها بقال کتابند،
بعضیها انباردارکتابند،
بعضیها کلکسیونر کتابند
بعضیها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به کیفشان و بعضی به کارشان،
بعضیها اصلا‏ قیمتی ندارند،
بعضیها به درد آلبوم میخورند،
بعضیها را باید قاب گرفت،
بعضیها را باید بایگانی کرد،
بعضیها را باید به آب انداخت،
بعضیها هزار لایه دارند
بعضیها ارزششان به حساب بانکیشان است،
بعضیها همرنگ جماعت میشوند ولی همفکر جماعت نه،
بعضیها را همیشه در بانکها میبینی یا در بنگاهها.
بعضیها در حسرت پول همیشه مریضند،
بعضیها برای حفظ پول همیشه بیخوابند،
بعضیها برای دیدن پول همیشه میخوابند،
بعضیها برای پول همه کاره میشوند.
بعضیها نان نامشان را میخورند،
بعضیها نان جوانیشان را میخورند،
بعضیها نان موی سفیدشان را میخورند،
بعضیها نان پدرانشان را میخورند،
بعضیها نان خشک و خالی میخورند،
بعضیها اصلا نان نمیخورند،
بعضیها با گلها صحبت میکنند،
بعضیها با ستارهها رابطه دارند.
بعضی ها صدای آب را ترجمه میکنند.
بعضی ها صدای ملائک را میشنوند.
بعضی ها صدای دل خود را هم نمیشنوند.
بعضی ها حتی زحمت فکرکردن را به خود نمیدهند.
بعضی ها در تلاشند که بیتفاوت باشند.
بعضی ها فکر میکنند چون صدایشان از بقیه بلندتر است، حق با آنهاست.
بعضی ها فکر میکنند وقتی بلندتر حرف بزنند، حق با آنهاست.
بعضی ها برای سیگار کشیدنشان همه جا را ملک خصوصی خود میدانند.
بعضی ها فکر میکنند پول مغز میآورد و بی پولی بی مغزی.
بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر میکشند.
بعضی ها ابتذال را با روشنفکری اشتباه میگیرند.
بعضی از شاعران برای ماندگار شدن چه زجرها که نمیکشند.
بعضی ها یک درجه تند زندگی میکنند، بعضیها یک درجه کند.
هیچکس بیدرجه نیست.
بعضی ها حتی در تابستان هم سرما میخورند.
بعضی ها در تمام زندگیشان نقش بازی میکنند.
بعضی از آدمها فاصله پیوندشان مانند پل است، بعضی مانند طناب و بعضی مانند نخ.
بعضی ها دنیایشان به اندازه یک محله است، بعضی به اندازه یک شهر،
بعضی به اندازه کرة زمین و بعضی به وسعت کل هستی.
بعضی ها به پز میگویند پرستیژ
بعضی ها خیلی جورهای مختلف هستند.
شما چطور؟ آیا شما هم از این بعضی ها هستید ؟؟؟




تاریخ : شنبه 92/1/17 | 7:0 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()

فروردین

فروردین نام نخستین ماه از فصل بهار و روز نوزدهم هر ماه در گاه شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان فرورتینام، در پهلوی فرورتین و در فارسی فروردین گفته شده که به معنای فروردهای پاکان و فروهرهای ایرانیان است. بنا به عقیده پیشینیان، ده روز پیش از آغاز هر سال فروهر در گذشتگان که با روان و وجدان از تن جدا گشته، برای سرکشی خان و مان دیرین خود فرود می آیند و ده شبانه روز روی زمین به سر می‌برند. به مناسبت فرود آمدن فروهرهای نیکان، هنگام نوروز را جشن فروردین خوانده اند. فروهران در ده روز آخر سال بر زمین هستند و بامداد نوروز پیش از بر آمدن آفتاب، به دنیای دیگر می‌روند.


اردیبهشت

اردیبهشت نام دومین ماه سال و روز دوم هر ماه در گاه‌شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا اشاوهیشتا و در پهلوی اشاوهیشت و در فارسی اردیبهشت گفته شده که کلمه‌ای است مرکب از دو جزء: جزء اول "اشا" از جمله لغاتی است که معنی آن بسیار منبسط است، راستی و درستی، تقدس، قانون و آئین ایزدی، پاکی.... و بسیار هم در اوستا به کار برده شده است. جزء دیگر این کلمه که واژه "وهیشت" باشد. صفت عالی است به معنای بهترین، بهشت فارسی به معنی فردوس از همین کلمه است. در عالم روحانی نماینده صفت راستی و پاکی و تقدس اهورامزداست و در عالم مادی نگهبانی کلیه آتش های روی زمین به او سپرده شده است. در معنی ترکیب لغت اردیبهشت "مانند بهشت" هم آمده است.

 

خرداد

خرداد نام سومین ماه سال و روز ششم در گاه‌شمار اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان هئوروتات ،در پهلوی خردات و در فارسی خورداد یا خرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: جزء هئوروه که صفت است به معنای رسا، همه، درست و کامل. دوم تات که پسوند است برای اسم مونث، بنابراین هئوروتات به معنای کمال و رسایی است. ایزدان تیر و باد و فروردین از همکاران خرداد می‌باشند. خرداد نماینده رسایی و کمال اهورامزداست و در گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است.

 

تیر

تیر نام چهارمین ماه سال و روز سیزدهم هر ماه گاه‌شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا تیشریه، در پهلوی تیشتر و در فارسی صورت تغییر یافته آن یعنی تیر گفته شده که یکی از ایزدان است و به ستاره شعرای یمانی اطلاق می‌شود. فرشته مزبور نگهبان باران است و به کوشش او زمین پاک، از باران بهره مند می‌شود و کشتزارها سیراب می‌گردد. تیشتر را در زبان های اروپایی سیریوس خوانده اند. هر گاه تیشتر از اسمان سر بزند و بدرخشد مژده ریزش باران می‌دهد. این کلمه را نباید با واژه عربی به معنی سهم اشتباه کرد.

 

مرداد

مرداد نام پنجمین ماه سال و روز هفتم هر ماه در گاه‌شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا امرتات ،در پهلوی امرداد و در فارسی امرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از سه جزء:اول "ا" ادات نفی به معنی نه، دوم "مرتا" به معنی مردنی و نابود شدنی نیست و سوم تات که پسوند و دال بر مونث است. بنابراین امرداد یعنی بی مرگی و آسیب ندیدنی یا جاودانی. پس واژه "مرداد" به غلط استعمال می‌شود. در ادبیات مزدیسنا امرداد یکی از امشاسپندان است که نگهبانی نباتات با اوست.

در مزدیسنا شخص باید به صفات مشخصه پنج امشاسپند دیگر که عبارتند از:

نیک اندیشی، صلح و سازش، راستی و درستی، فروتنی و محبت به همنوع، تامین اسایش و امنیت بشر مجهز باشد تا به کمال مطلوب همه که از خصایص امرداد است نایل گردد.

 

شهریور

شهریور نام ششمین ماه سال و روز چهارم هر ماه در گاه‌شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا خشتروئیریه، در پهلوی شتریور و در فارسی شهریور می‌دانند. کلمه ای است مرکب از دو جزء: خشتر که در اوستا و پارسی باستان و سانسکریت به معنی کشور و پادشاهی است و جزء دوم صفت است از ور به معنی برتری دادن وئیر یه یعنی برگزیده و آرزو شده و جمعاً یعنی کشور منتخب یا پادشاهی برگزیده . این ترکیب بارها در اوستا به معنی بهشت یا کشور آسمانی اهورامزدا آمده است. شهریور در جهان روحانی نماینده پادشاهی ایزدی و فر و اقتدار خداوندی است و در جهان مادی پاسبان فلزات. چون نگهبانی فلزات با اوستاو را دستگیر فقرا و ایزد رحم و مروت خوانده اند. روایت شده است شهریور آزرده و دلتنگ می‌شود از کسی که سیم و زر را بد به کار اندازد یا بگذارد که زنگ بزند.

 

مهر

در سانسکریت میترا، در اوستا و پارسی میثر و در پهلوی میتر و در فارسی مهر گفته می‌شود. که از ریشه سانسکریت آمده به معنی پیوستن. اغلب خاورشناسان معنی اصلی مهر را واسطه و میانجی ذکر کرده اند. مهر واسطه است میان آفریدگار و آفریدگان. میثره در سانسکریت به معنی دوستی و پروردگار و روشنایی و فروغ است و در اوستا فرشته روشنایی و پاسبان راستی و پیمان است. مهر ایزد هماره بیدار و نیرومند است و برای یاری کردن راستگویان و بر انداختن دروغگویان و پیمان شکنان در تکاپوست. مهر از برای محافظت عهد و پیمان و میثاق مردم گماشته شده است. از این رو فرشته فروغ و روشنایی نیز هست که هیچ چیز ار او پوشیده نمی‌ماند. برای آن که از عهده نگهبانی بر آید اهورامزدا به او هزار گوش و ده هزار چشم داده است. مقام مهر در بالای کوه "هرا" است، انجایی که نه روز است و نه شب، نه گرم است و نه سرد، نه ناخوشی و نه کثافت .مهر از آنجا بر ممالک آریایی نگران است. این آرامگاه خود به پهنای کره زمین است یعنی مهر در همه جا حاضر است و با شنیدن آوای ستمدیدگان آگاه گشته به یاری آنان می‌شتابد.

آیین مهر در دین مسیح نیز مشهود است. ایزد مهر در اصل بجز ایزد خورشید بوده است اما بعدها آندو را یکی دانسته اند. مورخان یونانی مهر را به نام میترس یاد کرده اند و کر کرده اند که ایرانیان خورشید را به اسم "میترس" می‌ستایند.از این خبر پیداست که در یک قرن پیش از میلاد مسیح آندو با یکدیگر مخلوط شده اند. نگهبانی ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه را به عهده ایزد مهر است.


آبان

در اوستا آپ در پارسی باستان آپی و در فارسی آب گفته می‌شود. در اوستا بارها "آپ" به معنی فرشته نگهبان آب استعمال شده و همه جا به صیغه جمع آمده است. نام ماه هشتم از سال خورشیدی و نام روز دهم از هر ماه را، آبان می دانند. ایزد آبان موکل بر آهن است و تدبیر امور و مصالح ماه به او تعلق دارد. به سبب آنکه "زو" که یکی از پادشاهان ایران بود در این روز با افراسیاب جنگ کرده، او را شکست داده، تعاقب نمود و از ملک خویش بیرون کرد، ایرانیان این روز را جشن می گیرند، دیگر آنکه چون مدت هشت سال در ایران باران نبارید مردم بسیار تلف گردیده و بعضی به ملک دیگر رفتند. عاقبت در همین روز باران شروع به باریدن کرد و بنابراین ایرانیان این روز را جشن کنند. آفتاب در این ماه در برج عقرب یا کژدم قرار می‌گیرد.

 

آذر

در اوستا آتر، آثر، در پارسی باستان آتر، در پهلوی آتر، و در فارسی آذر می‌گویند. آذر فرشته نگهبان آتش و یکی از بزرگتری ایزدان است. آریائیان(هندوان و ایزدان) بیش از دیگر اقوام به عنصر آتش اهمیت می دادند. ایزد آذر نزد هندوان ،آگنی خولنده شده و در "ودا" (کتاب کهن و مقدس هندوان) از خدایان بزرگ به شمار رفته است. آفت اب در این ماه در برج قوس یاکماندار قرار می گیرد.

 

دی

در اوستا داثوش یا دادها به معنی آفریننده، دادار و آفریدگار است و غالبا صفت اهورامزدا است و آن از مصدر "دا" به معنی دادن و افریدن است. در خود اوستا صفت دثوش (=دی)برای تعیین دهمین ماه استعمال شده است. در میان سی روز ماه، روزهای هشتم و بیست و سوم به دی (آفریدگار،دثوش) موسوم است. برای اینکه سه روز موسوم به "دی" با هم اشتباه نشوند نام هر یک را به نام روز بعد می‌پیوندند. مثلا روز هشتم را "دی باز" و روز پانزدهم را "دی بمهر" و....دی نام ملکی است که تدبیر امور و مصالح روز و ماه دی به او تعلق دارد.


بهمن

در اوستا وهومنه ،در پهلوی وهومن، در فارسی وهمن یا بهمن گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: "وهو" به معنی خوب و نیک و "مند" از ریشه من به معنی منش: پس یعنی بهمنش، نیک اندیش، نیک نهاد. نخستین آفریده اهورامزدا است و یکی از بزرگترین ایزدان مزدیسنا. در عالم روحانی مظهر اندیشه نیک و خرد و توانایی خداوند است. انسان را از عقل و تدبیر بهره بخشید تا او را به آفریدگار نزدیک کند. یکی از وظایف بهمن این است که به گفتار نیک را تعلیم می دهد و از هرزه گویی باز می‌دارد. خروس که از مرغکان مقدس به شمار می‌رود و در سپیده دم با بانگ خویش دیو ظلمت را رانده، مردم را به برخاستن و عبادت و کشت و کار می‌خواند، ویژه بهمن است. همچنین لباس سفید هم از آن وهمن است. همه جانوران سودمند به حمایت بهمن سپرده شده اند و کشتار در بهمن روز منع شده است. بنا به نوشته ابوریحان بیرونی جانوران سودمند به حمایت بهمن سپرده شده اند و کشتار در بهمن روز منع شده است. بهمن اسم گیاهی است که به ویژه در جشن بهمنجه خورده می‌شود و در طب نیز این گیاه معروف است.

 

اسفند

در اوستا اسپنتا آرمیتی، در پهلوی اسپندر، در فارسی سپندار مذ، سفندارمذ، اسفندارمذ، و گاه به تخفیف سپندار و اسفند گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: سپند، که صفت است به معنی پاک و مقدس، یا ارمئتی هم مرکب از دو جزء: اول آرم که قید است به معنی درست، شاید و بجا. دوم متی از مصدر من به من معنی اندیشیدن. بنابراین ارمتی به معنی فروتنی، بردباری و سازگاری است و سپنته آرمتی به معنی بردباری و فروتنی مقدس است. در پهلوی آن را خرد و کامل ترجمه کرده اند. سپندارمذ یکی از امشاسپندان است که مونث و دختر اهورامزدا خوانده شده است. وی موظف است که همواره زمین را خرم ، آباد، پاک و بارور نگه دارد، هر که به کشت و کار بپردازد و خاکی را آباد کند خشنودی اسپندارمذ را فراهم کرده است و آسایش در روی زمین سپرده به دست اوست و خود زمین نیز نماینده این ایزد بردبار و شکیباست و مخصوصاً مظهر وفا و اطاعت و صلح و سازش است. بیدمشک گل مخصوص سپندارمذ می‌باشد.




تاریخ : جمعه 92/1/16 | 5:10 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By SlideTheme :.