اگرچه به نظر می رسد این کشتی قصد شروع سفر را دارد ولی در حقیقت چیزی نیست جز نتیجه حیرت انگیز کاغذ و قلم!
یک هنرمند هلندی مجموعه تصاویر سه بعدی را با استفاده از تکنیک مشابه رنگ پاشی پدید آورده است که هرچیزی همچون هواپیما می تواند از روی صفحه کاغذ بلند شود.
اگرچه رومن برواین هنرمند حرفه ای رنگ پاش است ولی اثرهای کاغذ وقلم او به راستی این سوال را در ذهن پدید می آورد که حد فاصل هنر و واقعیت چیست!
آقای برواین اغلب از مداد و پاک کن استفاده کرده و گاهی زیرکانه دست خود را به گونه ای قرار می دهد تا این تصاویر را زنده جلوه دهد.
این هنرمند 31 ساله این تکنیک را "نقاشی مسخ نما" می نامد ولی توضیحات زیادی درمورد چگونگی خلق این تصاویر ارائه نداد. برواین می گوید که "نقاشی مسخ نما" مشتق شده از سبک رنگ پاش است که بیش از یک دهه است از این روش استفاده می شود. سبک رنگ پاش تکنیکی است که به نقاشی عمق و واقعیت می بخشد.
ای نور دیده من! ای مولا و سرور من!
ای قامت رعنای عدالت و ای عزیزترین!
اشک فراق از دیدگانم می چکد. زیرا جمعه ای دیگر رسیده است
و مرغ دلم به هوای کوی تو، هوایی شده است.
تو می آیی، با یک سبد نور، با یک سبد امید. تو می آیی،
اما نمی دانم درکدام جمعه؟
گاهی وقتها فکر می کنم آیا زنده می مانم تا ظهور پرحضورت را درک نمایم و یا اگر از این دیار کوچ کردم،
آنگاه که تو بیایی آیا من از خاک برمی خیزم و در رکابت غلامی می کنم؟
همه می گویند غروب جمعه دلگیر است، اما نمی گویید چرا؟
جمعه هم از پی نیامدنت داغ سکوت بر لب می زند و تا جمعه ای دیگر خاموش می ماند.
اما آن جمعه که بیایی، ابرهای متراکم و تاریک را از دلها می زدایی
و چشم هایی را که حسرت زیارت آفتاب دارند را به نوازش نور و مهربانی می خوانی.
آنگاه که تو بیایی، دست های آسمان هم در پی یاری تو قنوت می کنند.
کوه ها کمر خود را برای کمک به تو محکم می کنند،
چشم های دریا برای دیدنت باز می شوند،
سروها برای بوسیدنت قدقامت می کنند،
نرگس ها دیگر روی زرد ندارند، شقایق ها دیگر داغ به سینه ندارند و کبوترها، مقیم خانه تو می شوند.
آن روز که تو ییایی، روز است و دیگر شب نیست.
آن روز که تو بیایی، بهار است و زمستان نیست.
آن روز که تو بیایی جمعه است
«اللهم عجل لولیک الفرج»
دعاى عید قربان روز عید قربان یکى از دوستان زنگ زد که دعاى عید قربان چیست ؟
گفتم : دعاى عید قربان این است که وقتى گوسفند قربانى مى کنى ، کبابى هایش را براى خودت کنار نگذارى !! گفت : دعاى عید قربان را مى خواستم . گفتم : همین است .
منیّت به نماینده اى خیلى علاقه داشتم و در نوبت اوّل به او راءى دادم ، امّا دیگر به او راءى نمى دهم ، چون پس از اینکه در نوبت دوّم راءى نیاورد، با کمال بى حیایى گفت : انتخابات آزاد نبود!
یعنى حاضر شد براى آبروى خودش ، میلیون ها راءى را بى اعتبار کند!
شایعه اواخر ماه رمضان بود که شایع شده بود ماه دیده شده و فردا عید است . پرسیدند: کى دیده ؟ گفتند: از کرمانشاه زنگ زده اند. پرسیدند در کرمانشاه کى دیده ؟ گفتند: فلان محلّه ، قاصدى فرستادند تا از نزدیک تحقیق کند گفتند: فلان مسجد، به آن مسجد رفتند، گفتند از خادم شنیده ایم ، خادم را پیدا کردند دیدند کور است .
مصاحبه در زمان ریاست جمهورى بنى صدر، به یکى از شهرستان ها مسافرتى داشتم ، خبرنگاران جمع شدند و گفتند: آقاى قرائتى ! آقاى بهشتى چه گفت ؟ بنى صدر چه گفته ؟ گفتم : بنا نداشتم مصاحبه کنم ، امّا چند کلمه اى مى گویم . آنگاه شروع کردم به کلّى گویى ، یک مرتبه یکى از خبرنگاران به دیگرى گفت : پاشو برویم این براى ما نان ندارد! من گفتم : مگر شما دنبال نان هستید؟ گفتند: اگر ما بتوانیم مطلبى از شما علیه بهشتى یا بنى صدر تهیه کنیم ، تیراژ روزنامه بالا مى رود و پورسانتى هم به ما مى رسد.
از آن روز تصمیم گرفتم با هیچ روزنامه اى مصاحبه نکنم .
مرحمت گفت: « آقا جان! من از ادربیل آمدم تا این جا که یک خواهشی از شما بکنم.» رییس جمهور عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرد و گفت: « بگو پسرم. چه خواهشی؟»
-آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند!
-چرا پسرم؟
مرحمت به یک باره بغضش ترکید و سرش را پایی انداخت و با کلماتی بریده بریده گفت: « آقا جان ! حضرت قاسم(ع) 13 ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 سالم است ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم . هر چه التماسش میکنم،میگوید 13 سالهها را نمیفرستیم. اگر رفتن 13 ساله ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم(ع) را چرا می خوانند؟ » حالا دیگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزید. رییس جمهور دلش لرزید. دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت:« پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است» مرحمت هیچی نگفت. فقط گریه کرد و حالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید.
آقای خامنه ای خم شد ، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و گفت : « ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن. سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و...
کمتر از سه روز بعد ، فرمانده سپاه اردبیل ، مرحمت را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد. حکم لازم الاجرا بود. می توانست باز هم مرحمت را سر بدواند ولی مطمئن بود که می رود و این بار از خود امام خمینی حکم می آورد. گفت اسمش را نوشتند و مرحمت بالا زاده رفت در لیست بسیجیان لشکر 31 عاشورا.
مرحمت به تاریخ هفدهم خرداد 1349 در یک کیلومتری تازه کند «انگوت» در روستای «چای گرمی»، متولد شد. امام که به ایران برگشت ، مرحمت کلاس دوم دبستان بود. 13 ساله که شد ، دیگر طاقت نیاورد و رفت ثبت نام کرد برای اعزام به جبهه. با هزار اصرار و پادرمیانی کردن این آشنا و آن هم ولایتی ، توانست تا خود اردبیل برود ، اما آن جا فرمانده سپاه جلوی اعزامش را گرفت. مرحمت هر چه گریه و زاری کرد فایده ای نداشت. به فرمانده سپاه از طرف آشناهای مرحمت هم سفارش شده بود که یک جوری برش گردانید سر درس و مشقش. فرمانده سپاه آخرش گفت : «ببین بچه جان! برای من مسئولیت دارد. من اجازه ندارم 13 ساله ها را بفرستم جبهه. دست من نیست.» مرحمت گفت : «پس دست کی است؟» فرمانده گفت: «اگر از بالا اجازه بدهند من حرفی ندارم» همه این ها ترفندی بود که مرحمت دنبال ماجرا را نگیرد. یک بچه 13 ساله روستایی که فارسی هم درست نمی توانست صحبت کند ، دستش به کجا می رسید؟ مجبور بود بی خیال شود. اما فقط سه روز بعد مرحمت با دستوری از بالا برگشت .
مرحمت بالازاده تنها یک سال بعد ، در عملیات بدر ، به تاریخ 21 اسفند 1363 با فاصله بسیار کمی از شهادت مرادش ، مهدی باکری ، بال در بال ملائک گشود و میهمان سفره ی حضرت قاسم (علیه السلام) گردید.
از مرحمت بالازاده ، وصیت نامه ای بر جای مانده است که متن کامل آن را در زیر می خوانید. وصیت نامه ای که نشان می دهد روحش نمی توانست در کالبد 13 ساله اش آرام بگیرد:
وصیت نامه مرحمت بالازاده جمعی لشکر عاشورا ،گردان علی اکبر
به نام خداوند بخشنده مهربان
از اینجا وصیت نامه ام را شروع میکنم. با سلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با سلام بی کران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین(ع) و لیلا، پسرشان را به دین اسلام قربانی میدهند.
آری ای ملت غیور شهید پرور ایران! درود بر شما! درود برشما که همیشه در مقابل کفر ایستاده اید و میایستید تا آخرین قطره خونتان.
درود برشما ای ملت ایران! ای مشعل داران امام حسین ! تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید.
و ای پدر و مادر عزیزم ! اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد، افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا برشمرده میشوید.
ای پدر و مادر عزیزم! از شما تقاضایی دارم . اگر من شهید بشوم گریه نکنید. اگر گریه بکنید به شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه میجنگیم. حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است. و آخر وصیت میکنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه شان را نگذارید در زمین بماند.
و مادرم و پدرم چنانچه من میدانم لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر خداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جز سعادت نمی دانم. یعنی هر کس که شهید میشود خوش به حالش که با شهدا همنشین میشود. و از تمام همسایهها و از هم روستایی هایمان میخواهم که اگر از من سخن بدی شنیده اید و کارهای بدی دیده اید حلال بکنید. و برادرانم اسحله ام را نگذارند در جا بماند و خواهرانم با حجاب با دشمنان جنگ کنند. خدایا تو را قسم میدهم که اگر گناهانم را نبخشی از این دنیا به آن دنیا نبر.
خدایا خدایا تو را قسم میدهم به من توفیق سربازی امام زمان(عج) و نائب برحق او خمینی بت شکن را قرار دهی. تا در راه آنها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم.
کربلا کربلا یا فتح یا شهادت
جنگ جنگ تا پیروزی
به نقل از عرش نیوز:خدای عزوجل بخشنده تر از آن است که دو طرف دعا را پذیرا شود و وسط را واگذارد در نتیجه صلوات بر محمد و آلش قبل و بعد دعا حجابها و موانع استجابت را بر میدارد. | |
امام صادق(ع) فرمودند: هرکسی را حاجتی باشد باید ابتدا صلوات بر محمد و آلش فرستد و سپس حاجت خود را طلبد، آنگاه با صلوات بر محمد و آلش دعا را خاتمه دهد، زیرا خدای عزوجل بخشنده تر از آن است که دو طرف دعا را پذیرا شود و وسط را واگذارد در نتیجه صلوات بر محمد و آلش حجابها و موانع استجابت را بر میدارد.(عدة الداعی ص 211). و نیز فرمودند: هر که دعایی کند و نام پیغمبر (ص) را نبرد آن دعا بالای سرش (چون پرنده ای) بچرخد و چون نام پیغمبر را برد دعا بالا رود.»( اصول کافی ج 4 ص 248). مرحوم مجلسی گوید: مشهور آن است که صلوات از خدای سبحان رحمت است و از فرشتگان استغفار و طلب آمرزش و از بندگان دعاست و در معنای« آل» گفته است: آل پیغمبر (ص) نزد شیعه امامیه عترت طاهره و خاندان معصوم او هستند و اینکه شهید ثانی (ره) آن را مخصوص به امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین(ع) کرده است وجهی و دلیلی ندارد و اما نزد عامه اختلاف در این باره بسیار است. پس برخی گفته اند آل پیغمبرصل الله علیه و آله تمامی امت او هستند و برخی گفته اند عشیره اویند و برخی گفته اند هر که از بنی هاشم و بنی عبدالمطلب که گرفتن زکات بر آنها حرام است آل پیغمبرند. پس وجوهی برای اینکه دعا بدون صلوات محجوب است ذکر فرموده است.( عین الحیوة). - پس از دعا دست بر صورت بکشیم - پس از دعا بگوییم: ماشاءالله لا حول و لا قوة الٌا بالله العلی العظیم. امام صادق(ع) فرمود: هرگاه فرد دعا کرد و پس از دعا گفت: «ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» خدای فرماید: بنده ام قطع امید کرد و خود را تسلیم امرم نمود پس حاجتش را بر آورده سازید. - مواظبت نماییم تا مرتکب گناه نشویم از امام ششم (ع) روایت است که فرمودند: همانا اگر شما خدا را در آنچه امر فرموده است اطاعت میکردید، هر آینه شما را اجابت میکرد لکن شما معصیت و مخالفت او مینمایید پس شما را اجابت نمیکند. - دست از دعا نکشیم امام صادق(ع) فرمودند: خداوند سائلی را که برای درخواستش اصرار میورزد دوست دارد. |