سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نقل از خبر فارسی: از دیرباز شاهان و رجال سیاسی و فرهنگی کشورمان علاقه داشتند که پس از مرگ در کنار ضریح اباعبدالله و کربلا دفن شوند.پایگاه خبری پارسینه به نقل از یک منبع عراقی، نام تعدادی از رجال و شاهان ایرانی که در کربلا و کنار حرم مطهر اباعبدالله مدفون هستند را مشخص کرده است، هر چند به نظر می‌رسد سیاهه رجال ایرانی مدفون در کربلا بسیار بیشتر از این نام‌ها باشد.

پادشاهان آل‌بویه

پادشاهان آل‌بویه قدیمی‌ترین پادشاهان دفن شده در حائر حسین هستند. بسیاری از این امیران شیعه در توسعه، بازسازی و تزیین حرم امام حسین (علیه‌السلام) و دیگر امامان شیعه نقش مؤثری داشتند. چند تن از آنان در داخل بقعه‌ای در صحن کوچک خاک شده‌اند. در زمان‌های پیشین، بقعه‌ای بر فراز قبر آنان وجود داشت که در میان مردم به بقعه آل‌بویه شهرت داشت. در 1268 ه.ق عبدالرسول خالصی به دستور رییس اوقاف وقت عراق این بقعه و آثار تاریخی آن را تخریب کرد.

پادشاهان و رجال قاجار

مظفرالدین شاه قاجار

وی از پادشاهان قاجار است که فرمان مشروطیت را در 1324 ه.ق صادر کرد و در‌‌ همان سال از دنیا رفت. بر اساس وصیت‌اش او را در کربلا به خاک سپردند. قبر مظفرالدین شاه داخل رواق فقیهان یا رواق پادشاهان است و روی آن با موزائیک فرش شده است.

محمدعلی شاه

محمدعلی شاه فرزند مظفرالدین شاه از پادشاهان دوره قاجار و از مخالفان مشروطه است که به سبب به توپ بستن مجلس شورای ملی شهرت دارد. وی در 1341ه.ق از دنیا رفت و در کنار قبر پدرش دفن شد. این قبر نیز با موزائیک فرش شده و اثری از خود قبر نیست.

احمد شاه

احمد شاه فرزند محمد‌علی شاه و آخرین پادشاه سلسله قاجار است که در دوران وی کودتای 1299 رضاخان به وقوع پیوست. او در 1348 ه.ق از دنیا رفت و در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد. روی قبر وی را با موزائیک فرش کرده‌اند.

امیرکبیر

میرزا تقی‌خان هزاوه‌ای مشهور به امیرکبیر، صدراعظم معروف و شهیر عصر ناصرالدین شاه است که به دستور وی در 1298 ه.ق در حمام فین کاشان به قتل رسید و در رواق پادشاهان به خاک سپرده شد. در کنار قبر وی فرزندش ساعدالملک و برادرش میرزا حسین‌خان دفن شده‌اند.

سلطان حمزه میرزا صفوی

حمزه میرزا فرزند شاه اسماعیل صفوی از شاعران و ادیبان عصر صفوی بود. وی در 997 ه.ق در اردبیل از دنیا رفت و در داخل حرم امام و در رواق پادشاهان به خاک سپرده شد. حمزه میرزا دیوان شعر و کتابی در سلسله انساب و شرح حال شاعران و عالمان از خود به یادگار گذاشت.

میرزا شفیع خان مازندرانی صدر اعظم

وی از صدراعظم‌های عصر قاجار است که در 1224ق درگذشت و در رواق پادشاهان دفن شد.

میرزا موسی وزیر

میرزا موسی‌خان وزیر طهران از حکمرانان عصر ناصری در ایوانی در سمت جنوبی صحن به خاک سپرده شده است.

معیرالممالک

دوستعلی‌خان معیرالممالک، رییس ضرابخانه و امور دارایی عصر ناصری، در داخل رواق دفن است. قبر او در اتاقی کوچک و آینه کاری شده قرار دارد.

حاجی میرزا آغاسی

از وزیران عصر محمد شاه قاجار است. او را در رواق پادشاهان به خاک سپردند.

ظل‌السلطان

ظل‌السلطان فرزند ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان در عصر ناصری و مظفری است. قبر وی در رواق پادشاهان قرار دارد.

زاهدالدین شاه

شاهزاده هندی، برادر محمد نجف میرزا، به همراه چند تن از شاهزاده‌های هندی معاصر هند در رواق جنوبی دفن شده و مقبره کوچک آنان با آینه تذهیب شده است. معروف‌ترین آن شاهزاده‌ها، غیر از زاهدالدین شاه، سلطان برهان نظام شاه پسر سلطان احمد هندی است که در 961 ق در هند از دنیا رفت.




تاریخ : سه شنبه 92/4/4 | 3:43 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()

این تصاویر شما را مسخ خواهند کرد

اگرچه به نظر می رسد این کشتی قصد شروع سفر را دارد ولی در حقیقت چیزی نیست جز نتیجه حیرت انگیز کاغذ و قلم!

 یک هنرمند هلندی مجموعه تصاویر سه بعدی را با استفاده از تکنیک مشابه رنگ پاشی پدید آورده است که هرچیزی همچون هواپیما می تواند از روی صفحه کاغذ بلند شود.

اگرچه رومن برواین هنرمند حرفه ای رنگ پاش است ولی اثرهای کاغذ وقلم او به راستی این سوال را در ذهن پدید می آورد که حد فاصل هنر و واقعیت چیست!

 

این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

 آقای برواین اغلب از مداد و پاک کن استفاده کرده و گاهی زیرکانه دست خود را به گونه ای قرار می دهد تا این تصاویر را زنده جلوه دهد.

 این هنرمند 31 ساله این تکنیک را "نقاشی مسخ نما" می نامد ولی توضیحات زیادی درمورد چگونگی خلق این تصاویر ارائه نداد. برواین می گوید که "نقاشی مسخ نما" مشتق شده از سبک رنگ پاش است که بیش از یک دهه است از این روش استفاده می شود. سبک رنگ پاش تکنیکی است که به نقاشی عمق و واقعیت می بخشد.

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

 این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

 این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

 این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

 این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

 این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

 این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

 این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد

  این تصاویر شما را مسخ خواهد کرد




تاریخ : دوشنبه 92/4/3 | 5:49 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()

 

 

ای نور دیده من! ای مولا و سرور من!

ای قامت رعنای عدالت و ای عزیزترین!

اشک فراق از دیدگانم می چکد. زیرا جمعه ای دیگر رسیده است

و مرغ دلم به هوای کوی تو، هوایی شده است.

تو می آیی، با یک سبد نور، با یک سبد امید. تو می آیی،

اما نمی دانم درکدام جمعه؟

گاهی وقتها فکر می کنم آیا زنده می مانم تا ظهور پرحضورت را درک نمایم و یا اگر از این دیار کوچ کردم،

آنگاه که تو بیایی آیا من از خاک برمی خیزم و در رکابت غلامی می کنم؟

همه می گویند غروب جمعه دلگیر است، اما نمی گویید چرا؟

جمعه هم از پی نیامدنت داغ سکوت بر لب می زند و تا جمعه ای دیگر خاموش می ماند.

اما آن جمعه که بیایی، ابرهای متراکم و تاریک را از دلها می زدایی

و چشم هایی را که حسرت زیارت آفتاب دارند را به نوازش نور و مهربانی می خوانی.

آنگاه که تو بیایی، دست های آسمان هم در پی یاری تو قنوت می کنند.

کوه ها کمر خود را برای کمک به تو محکم می کنند،

چشم های دریا برای دیدنت باز می شوند،

سروها برای بوسیدنت قدقامت می کنند،

نرگس ها دیگر روی زرد ندارند، شقایق ها دیگر داغ به سینه ندارند و کبوترها، مقیم خانه تو می شوند.

آن روز که تو ییایی، روز است و دیگر شب نیست.

آن روز که تو بیایی، بهار است و زمستان نیست.

آن روز که تو بیایی جمعه است

«اللهم عجل لولیک الفرج»




تاریخ : یکشنبه 92/4/2 | 5:19 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()


دعاى عید قربان    
روز عید قربان یکى از دوستان زنگ زد که دعاى عید قربان چیست ؟
گفتم : دعاى عید قربان این است که وقتى گوسفند قربانى مى کنى ، کبابى هایش را براى خودت کنار نگذارى !! گفت : دعاى عید قربان را مى خواستم . گفتم : همین است .

 

  منیّت به نماینده اى خیلى علاقه داشتم و در نوبت اوّل به او راءى دادم ، امّا دیگر به او راءى نمى دهم ، چون پس از اینکه در نوبت دوّم راءى نیاورد، با کمال بى حیایى گفت : انتخابات آزاد نبود!
یعنى حاضر شد براى آبروى خودش ، میلیون ها راءى را بى اعتبار کند!

شایعه   اواخر ماه رمضان بود که شایع شده بود ماه دیده شده و فردا عید است . پرسیدند: کى دیده ؟ گفتند: از کرمانشاه زنگ زده اند. پرسیدند در کرمانشاه کى دیده ؟ گفتند: فلان محلّه ، قاصدى فرستادند تا از نزدیک تحقیق کند گفتند: فلان مسجد، به آن مسجد رفتند، گفتند از خادم شنیده ایم ، خادم را پیدا کردند دیدند کور است .

مصاحبه    در زمان ریاست جمهورى بنى صدر، به یکى از شهرستان ها مسافرتى داشتم ، خبرنگاران جمع شدند و گفتند: آقاى قرائتى ! آقاى بهشتى چه گفت ؟ بنى صدر چه گفته ؟ گفتم : بنا نداشتم مصاحبه کنم ، امّا چند کلمه اى مى گویم . آنگاه شروع کردم به کلّى گویى ، یک مرتبه یکى از خبرنگاران به دیگرى گفت : پاشو برویم این براى ما نان ندارد! من گفتم : مگر شما دنبال نان هستید؟ گفتند: اگر ما بتوانیم مطلبى از شما علیه بهشتى یا بنى صدر تهیه کنیم ، تیراژ روزنامه بالا مى رود و پورسانتى هم به ما مى رسد.
از آن روز تصمیم گرفتم با هیچ روزنامه اى مصاحبه نکنم .

 

  ادامه مطلب...


تاریخ : شنبه 92/4/1 | 5:22 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، در یکی از روزهای سال 1362 ، زمانی آیت الله خامنه ای ، رییس جمهور وقت ، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری ، واقع در خیابان پاستور خارج می شد ، در مسیر حرکتش تا خودرو ، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده می شد.
 صدا از طرف محافظ ها بود که چند تای شان دور کسی حلقه زده بودند و چیز هایی می گفتند. صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می زد : «آقای رییس جمهور! آقای خامنه ای! من باید شما را ببینم» . رییس جمهور از پاسداری که نزدیکش بود پرسید: «چی شده ؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمی دانم حاج آقا! موندم چطور تا این جا تونسته بیاد جلو.?» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود ، وقتی دید رییس جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد ، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: « حاج آقا شما وایسید ، من می رم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش ، آن ها را نزدیک رییس جمهور مستقر کرد و خودش رفت طرف شلوغی. کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگشت و گفت: «حاج آقا ! یه بچه اس. می گه از اردبیل کوبیده اومده این جا و با شما کار واجب داره . بچه ها می گن با عز و التماس خودشو رسونده تا این جا. گفته فقط می خوام قیافه آقای خامنه ای رو ببینم ، حالا می گه می خوام باهاش حرف هم بزنم».
 رییس جمهور گفت: « بذار بیاد حرفش رو بزنه. وقت هست».
 لحظاتی پسرکی 12-13 ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمد و همراه با سرتیم محافظان ، خودش را به رییس جمهور رساند. صورت سرخ و سرما زده اش ، خیس اشک بود . هنوز در میانه راه بود که رییس جمهور دست چپش را دراز کرد و با صدای بلند گفت: «سلام بابا جان! خوش آمدی» پسر با صدایی که از بغض و هیجان می لرزید ، به لهجه ی غلیظ آذری گفت: « سلام آقا جان! حالتان خوب است؟» رییس جمهور  دست سرد و خشکه زده ی پسرک را در دست گرفت و گفت :« سلام پسرم! حالت چطوره؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان داد. رییس جمهور از مکث طولانی پسرک فهمید زبانش قفل شده. سرتیم محافظان گفت :« اینم آقای خامنه ای! بگو دیگر حرفت را » ناگهان رییس جمهور با زبان آذری سلیسی گفت: « شما اسمت چیه پسرم؟» پسر که با شنیدن گویش مادری اش انگار جان گرفته بود ، با هیجان و به ترکی گفت:« آقاجان! من مرحمت هستم. از اردبیل  تنها اومدم تهران که شما را ببینم.»
 آقای خامنه ای دست مرحمت را رها کرد و دست رو ی شانه او گذاشت و گفت:‌« افتخار دادی پسرم. صفا آوردی . چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچه ی کجای اردبیل هستی؟» مرحمت که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود گفت: « انگوت کندی آقا جان! » رییس جمهور پرسید: « از چای گرمی؟» مرحمت انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد تندی گفت: « بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم» .آقای خامنه ای گفت: « خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.»
مرحمت گفت: « آقا جان! من از ادربیل آمدم تا این جا که یک خواهشی از شما بکنم.» رییس جمهور عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرد و گفت: « بگو پسرم. چه خواهشی؟»
-آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند!
-چرا پسرم؟
مرحمت به یک باره بغضش ترکید و سرش را پایی انداخت و با کلماتی بریده بریده گفت: « آقا جان ! حضرت قاسم(ع)  13 ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 سالم است ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم . هر چه التماسش میکنم،می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم. اگر رفتن 13 ساله ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم(ع) را چرا می خوانند؟ » حالا دیگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزید.  رییس جمهور دلش لرزید.  دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت:« پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است» مرحمت هیچی نگفت. فقط گریه کرد و حالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید.
رییس جمهور مرحمت را جلو کشید و در آغوش گرفت و رو به سرتیم محافظانش کرد و گفت :« آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ... تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است. هر کاری دارد راه بیاندازید. هر کجا هم خودش خواست ببریدش.بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل. نتیجه را هم به من بگویید»
آقای خامنه ای خم شد ، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و گفت : « ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن. سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و...
کمتر از سه روز بعد ، فرمانده سپاه اردبیل ، مرحمت را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد. حکم لازم الاجرا بود. می توانست باز هم مرحمت را سر بدواند ولی مطمئن بود که می رود و این بار از خود امام خمینی حکم می آورد. گفت اسمش را نوشتند و مرحمت بالا زاده رفت در لیست بسیجیان لشکر 31 عاشورا.

مرحمت به تاریخ هفدهم خرداد 1349 در یک کیلومتری تازه کند «انگوت» در روستای «چای گرمی»، متولد شد. امام که به ایران برگشت ، مرحمت کلاس دوم دبستان بود. 13 ساله که شد ، دیگر طاقت نیاورد و رفت ثبت نام کرد برای اعزام به جبهه. با هزار اصرار و پادرمیانی کردن این آشنا و آن هم ولایتی ، توانست تا خود اردبیل برود ، اما آن جا فرمانده سپاه جلوی اعزامش را گرفت. مرحمت هر چه گریه و زاری کرد فایده ای نداشت. به فرمانده سپاه از طرف آشناهای مرحمت هم سفارش شده بود که یک جوری برش گردانید سر درس و مشقش. فرمانده سپاه آخرش گفت : «ببین بچه جان! برای من مسئولیت دارد. من اجازه ندارم 13 ساله ها را بفرستم جبهه. دست من نیست.» مرحمت گفت : «پس دست کی است؟» فرمانده گفت: «اگر از بالا اجازه بدهند من حرفی ندارم» همه این ها ترفندی بود که مرحمت دنبال ماجرا را نگیرد. یک بچه 13 ساله روستایی که فارسی هم درست نمی توانست صحبت کند ، دستش به کجا می رسید؟ مجبور بود بی خیال شود. اما فقط سه روز بعد مرحمت با دستوری از بالا برگشت .
مرحمت بالازاده تنها یک سال بعد ، در عملیات بدر ، به تاریخ 21 اسفند 1363 با فاصله بسیار کمی از شهادت مرادش ، مهدی باکری ، بال در بال ملائک گشود و میهمان سفره ی حضرت قاسم (علیه السلام) گردید.

از مرحمت بالازاده ، وصیت نامه ای بر جای مانده است که متن کامل آن را در زیر می خوانید. وصیت نامه ای که نشان می دهد روحش نمی توانست در کالبد 13 ساله اش آرام بگیرد:

وصیت نامه مرحمت بالازاده جمعی لشکر عاشورا ،گردان علی اکبر

به نام خداوند بخشنده مهربان
از اینجا وصیت نامه ام را شروع می‌کنم. با سلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با سلام بی کران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین(ع) و لیلا، پسرشان را به دین اسلام قربانی می‌دهند.
آری ای ملت غیور شهید پرور ایران! درود بر شما! درود برشما که همیشه در مقابل کفر ایستاده اید و می‌ایستید تا آخرین قطره خونتان.
درود برشما ای ملت ایران! ای مشعل داران امام حسین ! تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید.
و ای پدر و مادر عزیزم ! اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد، افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا برشمرده می‌شوید.
ای پدر و مادر عزیزم! از شما تقاضایی دارم . اگر من شهید بشوم گریه نکنید. اگر گریه بکنید به شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه می‌جنگیم. حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است. و آخر وصیت می‌کنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه شان را نگذارید در زمین بماند.
و مادرم و پدرم چنانچه من می‌دانم لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر خداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جز سعادت نمی دانم. یعنی هر کس که شهید می‌شود خوش به حالش که با شهدا همنشین می‌شود. و از تمام همسایه‌ها و از هم روستایی هایمان می‌خواهم که اگر از من سخن بدی شنیده اید و کارهای بدی دیده اید حلال بکنید. و برادرانم اسحله ام را نگذارند در جا بماند و خواهرانم با حجاب با دشمنان جنگ کنند. خدایا تو را قسم می‌دهم که اگر گناهانم را نبخشی از این دنیا به آن دنیا نبر.
خدایا خدایا تو را قسم می‌دهم به من توفیق سربازی امام زمان(عج) و نائب برحق او خمینی بت شکن را قرار دهی. تا در راه آنها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم.

کربلا کربلا یا فتح یا شهادت
جنگ جنگ تا پیروزی



صحیفه نور در دستان نورانی مرحمت بالازاده





 




تاریخ : شنبه 92/4/1 | 4:30 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()

به نقل از عرش نیوز:خدای عزوجل بخشنده‏ تر از آن است که دو طرف دعا را پذیرا شود و وسط را واگذارد در نتیجه صلوات بر محمد و آلش قبل و بعد دعا حجاب‏ها و موانع استجابت را بر می‏دارد.

امام صادق(ع) فرمودند: هرکسی را حاجتی باشد باید ابتدا صلوات بر محمد و آلش فرستد و سپس حاجت خود را طلبد، آنگاه با صلوات بر محمد و آلش دعا را خاتمه دهد، زیرا خدای عزوجل بخشنده‏ تر از آن است که دو طرف دعا را پذیرا شود و وسط را واگذارد در نتیجه صلوات بر محمد و آلش حجاب‏ها و موانع استجابت را بر می‏دارد.(عدة الداعی ص 211).

و نیز فرمودند: هر که دعایی کند و نام پیغمبر (ص) را نبرد آن دعا بالای سرش (چون پرنده‏ ای) بچرخد و چون نام پیغمبر را برد دعا بالا رود.»( اصول کافی ج 4 ص 248).

مرحوم مجلسی گوید: مشهور آن است که صلوات از خدای سبحان رحمت است و از فرشتگان استغفار و طلب آمرزش و از بندگان دعاست و در معنای« آل» گفته است: آل پیغمبر (ص) نزد شیعه امامیه عترت طاهره و خاندان معصوم او هستند و اینکه شهید ثانی (ره) آن را مخصوص به امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین(ع) کرده است وجهی و دلیلی ندارد و اما نزد عامه اختلاف در این باره بسیار است.

پس برخی گفته‏ اند آل پیغمبرصل الله علیه و آله تمامی امت او هستند و برخی گفته‏ اند عشیره اویند و برخی گفته‏ اند هر که از بنی هاشم و بنی عبدالمطلب که گرفتن زکات بر آنها حرام است آل پیغمبرند. پس وجوهی برای اینکه دعا بدون صلوات محجوب است ذکر فرموده است.( عین الحیوة).

- پس از دعا دست بر صورت بکشیم

امام صادق(ع) می‎فرمایند: هیچ بنده‏ ای دست به درگاه خدای عزیز جبار نگشاید جز آنکه خدای عزوجل شرم کند که آن را خالی بازگرداند تا اینکه از فضل و رحمت خود در آن بنهد پس، هرگاه یکی از شماها دعا کرد، دستش را بر نگرداند تا آن را بر سر و روی خود بکشد.(اصول کافی ج 4 ص 247).

- پس از دعا بگوییم: ماشاءالله لا حول و لا قوة الٌا بالله العلی العظیم.

امام صادق(ع) فرمود: هرگاه فرد دعا کرد و پس از دعا گفت: «ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» خدای فرماید: بنده‏ ام قطع امید کرد و خود را تسلیم امرم نمود پس حاجتش را بر آورده سازید.

- مواظبت نماییم تا مرتکب گناه نشویم

از امام ششم (ع) روایت است که فرمودند: همانا اگر شما خدا را در آنچه امر فرموده است اطاعت می‏کردید، هر آینه شما را اجابت می‎کرد لکن شما معصیت و مخالفت او می‎نمایید پس شما را اجابت نمی‎کند.

- دست از دعا نکشیم

پیامبر(ص) فرمودند: خدای رحمت کند بنده‏ ای را که حاجتی از خدا می‎طلبد پس اصرار و الحاح در دعا کند. چه مستجاب شود و چه نشود و آیه  48 سوره مریم را خواندند: خدای یکتا را می‏خوانم و امیدوارم که چون او را بخوانم مرا از درگاه لطفش محروم نگرداند.

امام صادق(ع) فرمودند: خداوند سائلی را که برای درخواستش اصرار می‏ورزد دوست دارد.




تاریخ : شنبه 92/4/1 | 4:16 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
<< مطالب جدیدتر


.: Weblog Themes By SlideTheme :.