جنگ بود و میدیدند که مردم با جان و دل به جبهه کمک میکنند، هر کسی هر چه توان داشت، به جبهه کمک میکرد؛ از یک تخممرغ گرفته تا بعضیها که اموال و املاکشان را پای پیروزی انقلاب اسلامی گذاشته بودند.
میدیدند که برخی از مردم در روستاها به سختی خرج و مخارج زندگی را در میآوردند؛ چقدر درک عمیقی داشتند آنهایی که این روزها ناظر بر کارهایمان هستند؛ درک عمیق داشتند که مبادا سنگ قبری بر مزارشان گذاشته شود، در حالی که سقف خانههای مردمشان گِلی است.
تصویر سمت راست شهید عادل عظیمخانی
شهید «عادل عظیمخانی»، شهیدی از شهر خوی استان آذربایجان غربی است که در گلزار شهدای شهرشان آرمیده است. مزار شهیدان عادل عظیمخانی و محمد فتحعلیزاده، برای تک تک ما پیام دارد و خدا آن روز را از ما بگیرد که شرمنده شهدا باشیم.
مزار شهید «عادل عظیمخانی»
بر سر مزار شهید «عادل عظیمخانی» نوشته شده است: روی قبرم مثل برادر فتحعلیزاده گِلی باشد، زیرا در شهرمان کسانی هستند که نان روزمره خود را نمیتوانند پیدا کنند و در زیر سقفهای گِلی زندگی میکنند.
مزار شهید مهندس «محمد فتحعلی زاده»
و اما شهید مهندس «محمد فتحعلیزاده» این چنین وصیت کرده بود: «سر قبرم، سنگ قبر برایم نسازید و قبری بسیار ساده و گِلی و یک تکه حلبی کوچک نباتی بگذارید تا یادتان همیشه باشد که هنوز در حلبی آبادها و روستاهای دور افتادهمان، مادران و خواهران و برادران و پدرانمان حسرت غذای روزانه را میکشند».
شهید عادل عظیم خانی در اول دی ماه 1344 در خانواده مذهبی چشم به جهان گشود؛ وی چهارمین فرزند خانواده بود. دوران تحصیلی را تا مقطع ابتدایی در دبستان شهید مدرس و راهنمائی را در مدرسه شهید سلامتبخش و دوره دبیرستان را در دبیرستان مدنی تا سوم نظری طی کرد.
زمانی که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) به پیروزی رسید، او نوجوان بود و به صفوف مردم پیوست؛ او در سال 1358 بنا به فرمایش حضرت امام خمینی (ره) با تشکیل ارتش بیست میلیونی در انجمن مدرسه و پایگاههای سپاه به فعالیت پرداخت. از سال 59 فعالیتش گسترده شد و مسئولیتهایی در پایگاههای سپاه به وی واگذار کردند.
عادل در پاییز سال 1361 به جبهه حق علیه باطل اعزام از مرز عقیده و ایمان به پاسداری پرداخت و چندین بار از ناحیه دست، سینه و پا مجروح و جانباز شد. او در عملیاتهای «والفجر مقدماتی» و «والفجر هشت» حضور داشت و طی این عملیاتها یکی از دستهایش از کار افتاد.
او دارای روحیه عالی بود و در راه خدمت به امام و اسلام از هیچ کوششی دریغ نمیکرد؛ بی باکی و نترسی او هنگام عملیات زبانزد یاران رزمندهاش بود؛ هنگامی که مسئولیت قائم مقامی گردان را بر عهده داشت، شب تا صبح به همسنگرانش سرکشی میکرد و با شوق بسیار و تواضع آنان را دلگرم مینمود.
عارفی وارسته و عاشقی خداجو بود، در دستگیری مستضعفان و نیازمندان کوشش میکرد، دوستانش میگفتند: «عادل خواب شهادت خودش را دیده بود و میدانست در عملیات کربلای 8 شهید خواهد شد».
و سرانجام عادل در عملیات «کربلای هشت» در منطقه شلمچه پس از نبردی دلاورانه در تاریخ 22 فروردین سال 1366 به شهادت رسید.