بیا که بی تو به عشقم دروغ می بندند
بیا که سخت به این انتظار می خندند
در این زمانه که « زخم زبان زدن» هنر است
بیا ببین که رفیقان ، همه هنرمندند
چقدر مردم این شهر بی خیال تواند
و از نبودنت انگار شاد و خرسندند
چقدر تک تک این نامه های چشم به راه
به نامه های همان کوفیان همانندند
بیا و یوسف کنعانِ من خودت بنگر
برای اینکه نیایی چه چاه ها کندند …
به جان تو نه ، به جان خودم همین ابیات
برای آمدنت سخت آرزومندند
هزار سال گذشت و هنوز منتظرم
بیا که سخت به این انتظار می خندند
اللهم عجل لولیک الفرج
تاریخ : جمعه 93/3/30 | 1:9 عصر | نویسنده : حمید فلاحیان | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید